رفتار سازمانی یکی از موضوعاتی است که علاقه زیادی به آن دارم. دلیل اصلی علاقه من شاید بدلیل این موضوع باشه که همیشه اجرای پروژه های نرم افزاری یا بصورت کلی تر اجرای پروژه هایی که نتیجه آن بروز تغییر در عادتهای سازمان و در نتیجه تغییر در عادتهایی افراد سازمان می شود با مشکلات فراوان روبرو است. شاید خیلی ها با افرادی در سازمانها مختلف برخورد کرده باشند که ازپذیرفتن امکانات و تکنولوژی های جدید سرباز می زنند و یا در روند اجرای پروژه همکاری نمی کنند و حتی کارشکنی می کنند. این موضوع ربطی به شرایط اکنون و عصر اطلاعات ندارد. از قبل هم به همین صورت بوده. حتی قرارپرفتن ماشین حساب ها با آن شکل و ظاهر اولیه شان روی میز کارکنان اداره ها با مشکلات زیادی روبرو بوده.
اما همیشه این سوال برایم مطرح بود که چرا این اتفاق می افتد؟ دلیل اصلی این اتفاق توجیه نبودن افراد سازمان از اهداف و نتایجی است که از پیاده سازی تکنولوژی جدید حاصل می شود. این عدم آگاهی باعث بوجود آمدن تصوراتی می شود که نتیجه آن رفتارهای غیر متعارف فرد است. اما با این موضوع به همین سادگی ها هم نباید برخورد کرد. وجود باندها در سازمان که همه می دانیم همه جای دنیا وجود دارد، باعث می شود تا افراد از پذیرفتن شرایط جدید خودداری کنند چرا که احتمالا شرایط جدید روالهای عادی آنها را از بین خواهد برد. اما همه این موارد و اتفاقات، مقاومتها، تشکیل باندها و ... بدلیل شخصیت افراد سازمان است.
رفتار سازمانی علم مطالعه رفتار افراد سازمان است که در نهایت شخصیت سازمان را شکل می دهند. رفتار سازمانی بر نحوه تغییر رفتار تمرکز نمی کند بلکه بر چگونگی مدیریت رفتارهای مختلف تمرکز می کند. با داشتن دانش شناخت افراد و رفتارهایشان و دسته بندی آنها می توان روشهای مناسبی برای برخورد، ارجاع کار و درخواست نتایج از افراد اتخاذ نمود.
رفتار سازمانی هرروز در مدیریت، نقشی پررنگ تر پیدا می کند. با بروز موج دوم یا همان موج صنعتی، مدیران افرادی بودند که کار تعریف می کردند، تخصیص می دادند و پایش می کردند تا کار درست انجام شود اما هر چه از عمر موج سوم یا عصر اطلاعات گذشت مفهوم مدیریت تغییر کرد و مدیران بیشتر از اینکه شخصیتی ترسناک، خشک و غیر انسانی داشته باشند تبدیل شدند به افرادی که بعنوان مربی (Coach) در سازمان فعالیت می کنند. وظیفه مربی آشنا کردن شخص با تواناییها و اهدافش می باشد و شخص را برای رسیدن به اهداف حمایت می کند. با توجه به این تغییر ماهیت، واضح است که شناخت افراد از جنبه های رفتاری می تواند به مدیریت موثر کمک شایانی نماید.
از این به بعد قصد دارم مطالب بیشتری در زمینه رفتار سازمانی بنویسم.