بدون شک دیوار برلین یکی از مهمترین سمبلهای آزادی است. دیواری که آخرین نشانه اتفاقاتی بود که می افتد. منظورم این است که حالا شاید دیوارهای نامرئی بسیاری مستحکم تر از دیوار برلین برای آدمها در مکانهای مختلف کشیده می شود. برای آدمهایی که مهاجرت می کنند. برای آدمهایی که می خواهند یک قدم بیشتر از انچه برایشان تعریف شده جلو بروند. دیوار برلین اکنون سمبل تمام محدودیتهایی است که می تواند فر بریزد. سمبل سخت ترین روزهای زندگی افراد، وقتی احساس آدمها دو تکه می شد و هر تکه اش در دو طرف دیوار باقی می ماند. دیوار برلین سمبل تمام محدودیتهایی است که برای خودمان ایجاد می کنیم. دیوار برلین انگیزه بخش جریانات بسیاری در دنیای هنر بوده است و خاطره ای برای افرادی که بیست سال قبل این سمبل را فروریختند.
شعر زیر ترجمه ای از آهنگ روزی بزرگ برای آزادی از پینک فلوید است:
روزی که دیوار فروریخت
آنها قفلها را روی زمین انداختند
و با فریادی بلند برای آزادی که رسیده بود گریستند
روزی که دیوار فروریخت
کشتی حماقت به خاک نشست
پیمانها مثل کاغذهای شناور در هوا شب، را روشن کردند
در رویایم می دیدم که تو از سمت من می روی
امیدی نمانده بود و نه غروری
و اگرچه تو به من احتیاج داشتی
می دانستم که کوچک ترین کاری نمی توانم انجام دهم
اکنون روز به روز زندگی بی ارزش می شود
وقتی که دوستان و همسایگان جدا می افتند
و تغییری رخ داده که حتی با افسوس درست نمی شود
اکنون مرزها مثل شنهای بیابان می شوند
وقتیکه ملتها دستهای خونیشان را
از صداقت، از تاریخ، در سایه ای خاکستری
می شویند...
با صدای طبلها از خواب بیدار شدم
موسیقی نواخته می شود، خورشید صبحگاهی می تابید
برگشتم و به تو نگاه کردم
و همه چیز جز پسمانده ای تلخ لغزید و رفت... لغزید و رفت
--------------------------------------------------
درباره همین موضوع: