قسمت اول: چرا شرکتها باید بلاگ داشته باشند؟
قسمت دوم: چه کسی در بلاگ شرکت می نویسد؟
قسمت سوم: مراحل ایجاد بلاگ سازمانی
قسمت چهارم: اشتباهات ایجاد بلاگ سازمانی
برای اینکه به سوال موضوع این مطلب پاسخ بدم می خواهم که کمی فکر کنید و خودتان را ببرید به زمان تحصیلتان در دوره دبیرستان، راهنمایی یا حتی دبستان. بعد یاد زنگهای انشا بیافتید. آیا اصلا همچین درسی داشته اید؟ آیا زنگهای انشا جزو زنگ تفریح حساب نمی شد؟ آیا برای اینکه انشا بنویسیم از هرجایی سعی می کردیم مطالب را کپی کنیم یا در آخرین لحظه ها، وقتی که زمان زیادی تا شروع کلاس باقی نمانده بود هرچیزی که به کله مان می زد را می نوشتیم؟ بعد بیاید در دوره دانشگاه. وضعیت نوشتن تحقیقها و ارائه مطالب و پروژه ها چطور بوده؟
واقعیت اینست که نوشتن را باید جزو آموخته های یک فرد دانست. در واقع نوشتن، فرقی نمی کند که در زمینه ادبیات باشد یا مطالب فنی، درباره هر موضعی که بخواهید بنویسید باید توانایی و دانش این کار را داشته باشید. باید بتوانید که افکارتان را در غالب کلمات روی کاغذ بیاورید. باید بدانید که نوشتن هم زمان دوباره یادگیری است. نوشتن مثل بسیاری از کارهای دیگر از روی علاقه و داشتن شور و هیجان این کار شکل می گیرد. شخص باید عقیده داشته باشد که نوشتن مفید است هم برای دیگران و هم برای خودش.
این مقدمه را گفتم تا پاسخ را در موارد زیر بررسی کنم:
1- کسی برای نوشتن نیست: با توجه به مواردی که گفتم در بسیاری از مواقع کسی وجود ندارد که بتواند در شرکت بنویسد.
2- بلاگ جای خاطرات شخصی است: شاید وقتی اسم از بلاگ بیاورید بسیاری گمان کنند که منظور همان سایتی است که قرار است در آن از خاطرات و غم و غصه ها و دلمشغولی ها بنویسید. در واقع بسیاری تصور نمی کنند که بلاگ یک نوع ابزار ارتباطی نوین است که می تواند کاربردهای دیگری غیر از مقاصد شخصی هم داشته باشد.
3- کمبود وقت: معمولا درگیر بودن با کارهای روزمره بهانه خوبی است تا به فعالیتهای دیگر که می تواند مکمل کار ما باشد نرسیم. معمولا در طول روز وقت نمی سازیم چون اصولا وقت را مصرف می کنیم.
4- هویت شرکتی: اگر شرکت و افرادش دارای هویت نباشند، از دل چنین شرکتی هیچگاه بلاگی متولد نخواهد شد. به شرکتهای ایرانی نگاه کنید! کمتر شرکتی است که یک برچسب مشخص بخاطر ویژگی هایش داشته باشد.
5- انگیزه: یک نفر که مسئول نوشتن در بلاگ شرکت می شود اول این سوال را می پرسد. من که سرم به اندازه کافی شلوغ هست. اینجا بنویسم که چی؟ این سوال را خودتان باید جواب بدهید.
6- حقیقت: حقیقت اینه که معمولا در بازار کار، شرکتها اینقدر درگیر فعالیت برای بقا هستند که فرصت پرداختن به نوآوری را ندارند. حقیقت بعدی اینه که چه بخواهیم و چه نخواهیم هنوز خودمان به آن اندازه از بلوغ نرسیده ایم که بتوانیم سطح توقع مخاطب را بالا ببریم. بازار کارمان آنقدر رقابتی نیست که ما را وادار کند از هر روش نوینی برای جذب بیشتر مشتری و مخاطب استفاده نماییم در نتیجه پایبند روشهای سنتی می مانیم.
7- حقیقت آخر: یک حقیقت دیگر هم وجود دارد و آن هم اینست که در کشورهای پیشرفته ارزش اطلاع رسانی از طریق اینترنت به اندازه ارزش اطلاع رسانی از طریق رادیو، تلویزیون و روزنامه است. به این دلیل که عموم مردم از اینترنت به عنوان رسانه استفاده می کنند. اما در ایران با توجه به ضریب نفوذ اینترنت و سن مصرف کنندگان اینترنت شرکتها با مخاطبین کمتری روبرو خواهند بود. اگرچه نکته باریکی اینجا وجود دارد و آن اینکه همان مخاطب محدود خود می تواند عامل انتقال بسیار موثری به جامعه ای بزرگتر از مخاطبان باشد.
موارد دیگری( حقایقی) اگر هست شما اضافه کنید. تمام نظرات در مورد این مجموعه مطالب در یک مطلب دیگر منتشر خواهد شد.