خوب تا آخر سال زمانی باقی نمونده. معمولا به این نقطه زمانی که می رسم شروع می کنم به مرور کارهایی که در طول سال انجام داده ام. شاید حدود دو سال است که ابتدای سال اهداف یکساله ام را می نویسم. اهداف کاری و اهداف شخصی. همه را می نویسم. حالا که به پایان سال نزدیک می شویم می توانم همه اهدافم را و کارهایی که می خواسته ام انجام بدهم را مرور کنم. می توانم بفهمم که چه مواردی را انجام داده ام و در چه کارهایی احتمالا شکست خورده ام. در این مدت زمانی که تا پایان سال مانده می توانم اشتباهاتم را بررسی کنم. می توانم نقاط برتری ام را بهتر شناسایی کنم. اینها همه می شوند زمینه ای برای برنامه ریزی سال آینده. وقتی که سال تحویل شد و من دفتر همیشگی ام را برداشتم (بله دفتر، این بخش هنوز از تکنولوژی فاصله دارد) شروع می کنم به نوشتن اهدافم برای سال جدید. بعد این اهداف را بصورت یک نقشه ذهنی در می آورم و زیر شاخه های مرتبط را اضافه می کنم.
حالا هم که در حال نوشتن این مطلب هستم همان نقشه ذهنی کنارم است. در حال نگاه کردنش هستم. به بعضی از اهدافم رسیده ام و بعضی هم نه.
در ابتدای سال تصمیم گرفتم که بلاگ نویسی حرفه ای را در کنار کارم شروع کنم. اگرچه قبلا هم چندین بلاگ شخصی داشته ام، اما می خواستم که بتوانم این کار را بصورت حرفه ای انجام دهم و از این طریق ارتباطات و به اصطلاح Community خودم را گسترش بدهم. دوست داشتم که در محدوده ای شروع کنم به نوشتن که به نظرم خلاء وجود داشت. اینکه تکنولوژی چطور می تواند در مدیریت و بهبود روشهای کاری کمک کند. اینکه در کنار تکنولوژی چه موارد دیگری را هم باید در نظر داشت. چه اتفاقات انسانی را باید درک کرد و به آنها توجه نمود. فکر می کنم به اندازه یکسال نوشتن در این مورد موفق بوده ام.
از طریق همین بلاگ هم موقعیتهای کاری جدید برایم ایجاد شده و هم با افرادی آشنا شده ام که از مصاحبت با آنها لذت می برم. این فعالیت باعث شده تا ایده های جدیدی پیدا کنم. بخشی از این ایده ها را بصورت پروژه هایی برای سال آینده اجرا خواهم کرد.
با همه این مسائل چه کسی می تواند بگوید که هر هدفی که در زندگی دارد فقط اهداف شخصی است. بعضی از اهدافی که پیش بینی کرده بودم، درباره خواسته های خودم نبوده بلکه درباره حمایت کردن و کمک کردن بوده که مهمترینشان فعالیت همسرم در زمینه بازیگری بوده و ما می دانستیم که مسیر زندگیمان ممکن است دستخوش تغییراتی شود. می دانم که شریک شدن در موفقیت همسرم به اندازه تمام خواسته های خودم برایم ارزشمند است. پس سعی کردم که سهم خودم را در این مسیر همواره بپردازم.
می خواستم کتاب بنویسم اما نشد. شرایط اقتصادی وسیاسی امسال خیلی ها را تحت فشار گذاشت و من هم یکی از همان خیلی ها. این باعث شد تا بیشتر تمرکزم را در به سرانجام رساندن امور شرکت بگذارم.
شاید برای سال جدید اهدافم را باید واقعی تر بنویسم. باید ببینم کجا ایستاده ام. باید ببینم قدم بعدی ام چه خواهد بود. باید ببینم در محدوده زندگی ام، در جامعه اطرافم، چقدر به اندازه سهم خودم می توانم تاثیر بگذارم و تغییر ایجاد کنم.