رهبری کسب و کار موضوعی است که در سالهای اخیر بسیار به آن پرداخته شده و تئوریها و مدلهای مختلفی برای آن ارائه شده. امروز میبینیم که رویکردهای رهبری دستخوش تغییرات زیادی شدهاند و تحولات نگرشی شگرفی نسبت به گذشته پیدا کردهاند. حرکت از دوره صنعتی و برچیده شدن عصر ماشینها و انسانهایی که میبایست در خدمت ماشینها میبودند و رسیدن به عصری که پیچیدگیهای بیشتری دارد و الزام میکند بسیاری از فعالیتها مشارکتی انجام شود و همینطور ظهور نسل جدید در دنیا که نه خاطرهای از جنگ جهانی و دیگر جنگها دارد و نه تصوری از دنیای بدون اینترنت، باعث شده تا رهبری کسب و کارها پیچیدهتر از گذشته شود. انتظارات و سطح توقعات تغییر کرده و فاکتورهای زیادی در پیشبرد کسب و کارها و دخیل است.
همین عوامل باعث شده تا رهبران سازمانی دیگر تنها قهرمانان پیشبرنده نباشند و هنرشان این باشد که در کنار هرچه توانمندتر کردن خود، به توانمند کردن نیروی انسانی و شکلدهی مشارکتهای فوقالعاده برای رسیدن به نتایج بپردازند. رهبری سازمانی و حتی اجتماعی را میتوان امروز فرای سمت و مقام تعریف کرد و در واقع آن را نقشی دانست که افراد در موقعیتهایی که باید بههمراه دیگران معنا خلق کنند، اثرگذار باشد و تحولی را بهسرانجام برساند، میتوانند آن را بپذیرند.
در صحنهی پایانی سهگانه بتمن ساخته کریستوفر نولان، بتمن میگوید: امروز هرکسی میتواند قهرمان باشد. در این فیلم هم که نمادی از قهرمانپروری آمریکایی است بهخوبی میتوان تغییر رویکرد را از تک قهرمانی به دستیابی مشارکتی به نتایج دید. البته مشارکت بحث جدیدی در دنیا نیست اما همواره باید یک هدایتکننده و کسی که مقصد و وظایف را تعریف کند وجود میداشته. اما امروز تعریف مشارکت، شکلدهی گروهی مقصد و همآفرینی آیندهی مطلوب و همراهی و همدلی در طول مسیر است. رهبران این گروهها افرادی مثبتگرا هستند که با کلنگری خود تصمیمهایی میگیرند که به سود همه مشارکتکنندگان باشد.
در مطالعهای که در کتاب Appreciative Leadership منتشر شده، رهبرانی که چنین رویکردی را داشتهاند دارای خصوصیات زیر بودهاند:
آنها میخواهند که با همراهی اعضای سازمان راههای بهتری برای پیشبرد کسب و کار پیدا کنند.
این رهبران با ارزشمند دانستن تفاوت عقاید و نظرات، افراد را گرد هم میآورند تا به روشهای خلاقانهتر در زمینه پیشبرد کسب و کار دست پیدا کنند.
آنها از یادگیری و تغییر استقبال میکنند.
این رهبران صرفا از دیگران انتظار ندارند بلکه میدانند که خود از یادگیری و تغییر باید استقبال کنند. آنها میدانند که یادگیری و تغییر برتمام ابعاد زندگیشان تاثیر میگذارد و برای شکلدهی تحولات سازمانی ابتدا باید خودشان تغییری باشند که میخواهند در دنیا ببینند
آنها به قدرت مثبت بودن عمیقا باورد دارند.
این رهبران میدانند که صرفا تمرکز بر مشکلات مسائل را حل نمیکند بلکه برای حرکت رو بهجلو باید به امکانات و فرصتها توجه کرد. آنها مشکلات را شناسایی میکنند و همواره به حل آنها خوشبین هستند و اقداماتی را در پیشرفت طراحی میکنند.
آنها به افراد توجه میکنند و معمولا کار سازمان خود را کمک به دیگران برای رشد، یادگیری و توسعه تعریف میکنند.
این رهبران میدانند که افراد سازمان صرفا سرمایهدانشی نیستند بلکه وضعیت روانی و احساسی آنها نقش بزرگی در سلامت سازمان دارد. برهمین اساس ارتباط انسانی با دیگران برقرار میکنند و شرایطی را شکل میدهند که علاوه بر سودآوری مالی منجر به رشد و سلامت افراد میشود.
آنچه که در رویکردهای جدید رهبری سازمانها میتوان دید، افزایش وزن اهمیت ارتباط در موفقیتهای سازمانی است و رهبری از تعریف دورنماها و استراتژیها به سمت چگونه ارتباط برقرار کردن، چگونه رشد دادن انسانها، چگونه همدلی و همراهی کردن و چگونه به زندگی نگاه کردن در حال تغییر شکل است.
پرسش: فکر میکنید چه ویژگیهایی باید در شما تقویت شود تا بهعنوان یک رهبر تاثیرگذار در سازمان یا کسب و کار خود شناخته شوید؟