لوسی کلارک نویسندهی کتاب ناکامیهای زیبا که درباره تربیت فرزندان است نکته جالب توجهی را در گفتگو با گاردین مطرح میکند: کلارک میگوید وقتی بچهها کوچک هستند ما احساس کنترل نسبت به آنها داریم. لباسی تنشان میکنیم که خودمان میخواهیم، تاکید میکنیم چیزهایی بگویند که ما عقیده داریم درست است و ... از طرفی در طول زمان رشد یک کودک اهدافی هست که برای ما تعریف شده و فرزندمان حتما باید به آنها برسد. نمره خوب گرفتن در مدرسه، موفقیت در دانشگاه، شغل مناسب داشتن، ازدواج خوب و مواردی از این دست. اما مسئله از جایی شروع میشود که بچهها در رسیدن به این اهداف موفق نمیشوند و این باعث بروز اضطرابی هم در پدر و مادر و هم در فرزند میشود. اضطرابی که نتیجهی شکست خوردن آنهاست. کلارک اشاره میکند که این اضطراب بیشتر بخاطر این است که ما میخواهیم فرزندانمان کسی بشوند که میخواهیم نه کسی که خودشان دوست دارند. و از طرفی در مدرسه و دانشگاه و محیطهای آموزشی هم بچهها براساس میزان خلاقیت، مدل فکری و نوع برخوردشان برمسائل سنجیده نمیشوند بلکه قانونهای ثابتی برای سنجش آنها وجود دارد و همین باعث شده که ما به دورهای در دنیا برسیم که دورهی اضطراب است و بجای اینکه به ریشههای بروز اضطراب فکر کنیم هر روز روشهای رویارویی با اضطراب را آموزش میدهیم. کلارک پیشنهاد میکند که پدر و مادرها بهتر است تعریف موفقیت را برای خود تغییر دهند و موفقیت در زندگی را فراتر از مراحل عرفی که در جامعه شناخته میشود بشناسند. نکته جالب توجه این است که کلارک حتی سیستم آموزشی که کنترل غذایی روی بچهها دارد را هم به چالش میکشد و میگوید اقداماتی که انجام دادهایم در جامعهی مثل انگلیس سن افسردگی را از ۵۰ سال قبل که ۲۸ سال بود امروز به ۱۴ سال آورده. کلارک در نهایت پیشنهاد میکند که پدر و مادرها باید از خودشان بپرسند خواستهای که از فرزندشان دارند منجر به چه چیزی خواهد شد و اثر آن در جامعه و آینده فرزندشان چه میتواند باشد تا در مسیر درست تربیت قدم بردارند.
?پینوشت یک: در دورههایی که تدریس کردهام بیشتری نگرانی افراد بخاطر تناقض بین چیزی که خودشان میخواستند باشند با چیزی که پدر و مادرشان انتظار داشتند آنها باشند بوده است. ?پینوشت دو: وزیر بهداشت چند وقت پیش اعلام کرد که خودکشی در نسل نوجوان و جوان رواج پیدا کرده و این وضعیت میتواند خطرناک باشد. ?پینوشت سه: اگر امروز از وضعیت جامعه ناراضی هستیم بخشیاش بخاطر تربیتی است که داشتهایم. همهمان هم نقص داریم و کسی مستثنی نیست. بهنظرم این وظیفه پدران و مادران نسل جدید است که بازنگری در شیوه تربیت فرزندانشان داشته باشند چون خانه کماکان اثرگذارترین محل تربیت فرزندان است. ?پینوشت چهار: بسیاری از پدر و مادرها امروز بچهها را در سنین کم به کلاسهای مختلف میفرستند و بچه فرصت نفس کشیدن را از دست میدهد. اعتماد بهنفس بچهها در آینده برای رویارویی با مشکلات از میزان عشقی که دریافت میکنند ناشی میشود و نه از میزان کلاسهایی که میروند. ?پینوشت چهار: هنوز فرزندی ندارم که بدونم چقدر میتونم بین چیزی که میخوام و چیزی که باید باشه تفکیک ایجاد کنم و بهنظرم این موضوع مسئولیت بزرگی است برای پدر و مادرها که حداقل به آن آگاه باشند. در هر صورت بچهها رفتارهای غیر منتظره دارند و داشتن دانش تربیتی فقط یکی از فاکتورهای اثرگذار در تربیت بچههاست.
لینک این پست در کانال مربی: در باب پدر و مادرهایی که آرزوهای خود را برای فرزندشان میخواهند!