بیسرزمینی در گذشته بیشتر اصطلاحی بود در داستانها و اشعار. اما در دنیای امروز بیسرزمینی یک واقعیت محض است. برای اولین بار در تاریخ المپیک ورزشکارانی حضور دارند که زیر پرچم سفید المپیک رژه خواهند رفت. آنها پناهجویانی هستند که متعلق بهکشوری نیستند و خانهها و رویاهایی که ساخته بودند را به امید فقط زنده ماندن، رها کردهاند و به جغرافیایی تازه قدم گذاشتهاند.
جامعهشناسان با شروع قرن ۲۱ و بهخصوص با گسترش اینترنت، شروع کردند دربارهی پدیدهی جهانی شدن صحبت کردن و دربارهی اثرات فرهنگی اجتماعی آن صحبت کردند. تصویری که ما از جهانی شدن داشتیم، همان دهکده جهانی، همان آرمانشهری که قرار بود آدمها را بههم نزدیکتر کند. اما امروز میبینیم که جهانی شدن نتایج دیگری هم داشته که دنیا انتظار آنها را نداشته.
یکی از مهمترین اثرات جهانی شدن شکلگیری جریانهای مالی بینالمللی بوده است. تا قبل از اتصال گستردهی بانکها در دنیا به یکدیگر، جابهجایی پول تحت شرایط و قواعد خاصی اتفاق میافتاد اما جهانی شدن سازمانهای زیادی را در دنیا به یکدیگر متصل کرد. در کنار تمام مزایای این اتفاق، مثل هر موضوع دیگری که هم روی خوب دارد و هم روی بد، کنترل جریانهای مالی به مقاصد مختلف هم سختتر شد. بههمین دلیل به موازات شکلگیری بازارهای جهانی، بازارهای دیگری مثل بازار سیاه نفت و بازار مواد مخدر گستردهتر شد. حتی سازمانهای خیریه غیرواقعی شکل گرفتند که در ظاهر فعالیتهای بشردوستانه داشتهاند اما در اصل پولشان به جیب گروههای تروریستی سرازیر میشود. همین پدیدهها ظهور گروهی مثل داعش را ممکن کرد. گروهی که با اتکا به نفت در مناطق تحت تصرفش و فروش آن در بازارهای سیاه و کمک گرفتن از همان سازمانهای بهاصطلاح خیریه، هر روز قدرتمندتر شد.
اقدامات فراملیتی و بدون مرز هم از دیگر اثرات جهانی شدن بوده است. داعش با اتکار به قدرت اقدامات فراملی، مفهوم ارتش ملی را متحول کرد. عبور از مرزهای اخلاقی جنگ (چه عبارت مضحکی که انسان برای جنگ هم قاعدهی اخلاقی میگذارد) و گردن گرفتن هر خشونتی از سمت داعش، پیام دعوتی است به تمام انسانها که هر اقدام تروریستی زیر پرچم سیاه میگنجد و پیامی است درباره اینکه داعش به مرزی وابسته نیست و چیزی شبیه یک ایدئولوژی است تا یک گروه. گروه را میتوان سرکوب کرد اما ایدئولوژی از هر جایی سبز میشود. ایدئولوژی را میتوان کورکورانه پذیرفت و درستیاش را ربط داد به عقدههای شخصی و انتقام ناکامیها را از آدمها گرفت. در واقع بهنظر میرسد داعش از این فرصت جهانی شدن بهخوبی استفاده کرده و هدف خود را به گوش آدمهای سرکوب شدهی دنیا میرساند که حالا فرصتی برای انتقام گرفتن دارند.
عقیده دارم که شکلگیری تیم پناهجویان در المپیک اتفاقی تاریخی است از این باب که رژه آنها زیر پرچم سفید پیامی است درباره آنچه که در دنیا رخ داده و در حال رخ دادن است. رژهی آنها دربارهی عقده گشاییها و دربارهی زیادهخواهیها است. آنها نمایندهی قربانیان سیاستهای مادیگرایانهی دولتها هستند و نمایندهی آدمهایی که بهجایی تعلق ندارند. انسان وقتی احساس تعلق را از دست بدهد، خیلی چیزها برایش بیمعنا میشود. وقتی به خانواده، شهر و کشور تعلق نداشته باشی یعنی دلایل زیادی برای نبودن دارد.
در این المپیک باید به تیم پناهجویان خوب نگاه کرد. آنها تصویر هزاران آدمی هستند که در بمبارانها کشته شدند، در دریاها غرق شدند و در خانههایشان حبس. آنها تصویر قربانیان بازارهای سیاه نفت و مواد مخدر هستند.
پدیدهی تیم پناهجویان در المپیک تصویری ملموس است از دنیای این روزهای ما. تصویر آدمهای بیسرزمینی.