دیشب تا حوالی ساعت ۲ بیدار بودم که وزنهبرداری کیانوش رستمی را ببینم. بعد که متوجه شدم مسابقه دیرتر شروع میشه تصمیم گرفتم بخوابم و نتیجه را صبح از اخبار پیگیری کنم.
وقتی میخواستم بخوابم مطمئن بودم که کیانوش رستمی قهرمان خواهد شد. این اطمینان، ز مصاحبههایی که انجام داده بود به من منتقل شد. طوری حرف میزد که ردپایی از شک و تردید در صحبتهاش وجود نداشت. بههمین دلیل صبح که خبر قهرمانی رو دیدم از دو جنبه حوشحال بودم. جنبه اول خود قهرمانی کیانوش رستمی بود و جنبه دوم اعتماد به احساس اطمینان خودم.
داشتم فکر میکردم قهرمانها مسیر خودشون رو قبل از شروع مسابقه شفاف میکنند. آدم قهرمان از درون خودش به این اطمینان میرسه که قطعا میتونه موفق باشه و در گفتگوها و رفتارهاش هم این موضوع رو به دیگران منتقل و همه رو مطمئن میکنه.
اما موضوع دیگهای هم هست که ناراحت کننده است و قطعا شنیدهاید. بیغیرت خواندن لیلا رجبی توسط مجری شبکه ورزش اتفاق بسیار بدی بود. اینکه لیلا رجبی تابعیت ایرانی پذیرفته و حالا با اسم ایران در مسابقات شرکت میکنه بهکنار. اما اینکه همهی کاستیها و نداشتن امکانات و مربی و هزار چیز دیگه رو وصل میکنیم به غیرت، غیرقابل پذیرشه.
تقریبا یکسری کلمه هست در محاورات ما که هر وقت میخواهیم روی یکسری کاستی سرپوش بگذاریم از اونها استفاده میکنیم. مثل غیرت و بیغیرتی. مثل خدا خواست و خدا نخواست. مثل چیزی از ارزشهای ما کم نمیشه و ….
این در حالی است که در کشورهای دیگه از روشهای سیستماتیک و تحلیلهای آماری قدرتمند در کنار امکانات زیرساختی دیگه برای طراحی مسیر قهرمانی استفاده میکنند و نتیجهاش رو هم میبینند.
هربار چیزی در این مملکت باعث سربلندی میشه از خودم میپرسم آیا این بار ممکنه کاری نکنیم که یک قهرمان سرخورده بشه؟ و هربار که چیزی باعث سرافکندگی میشه از خودم میپرسم آیا زمانی میاد که ما بخاطر کوتهنگریمون تاسف نخوریم؟ لینک این پست در کانال مربی: حرفهای المپیکی