از شبکه خبر پیگیر اخبار آواربرداری ساختمان پلاسکو بودم. گزارشگر شبکه خبر (رضا صفاری) که در صحنه حاضر بود با آقای ملکی سخنگوی سازمان آتشنشانی شروع کرد به صحبت و گرفتن اخبار آواربرداری. این گفتگو اما بسیار متفاوت شروع شد. گزارشگر، پرسید آقای ملکی شما چند روزه منزل تشریف نبردید؟ آقای ملکی کمی مکث کرد و گفت: غیر از دو سه ماموریت که بهدستور رئیس کمیتهی بحران بوده از هشت صبح روز پنجشنبه تا امروز، یعنی ۵ روزه که در محل حادثه هستم. گزارشگر گفت: از دوستان مطلع شدیم که امروز تولد دختر شماست. تبریک میگم بهتون. آقای ملکی سکوت کرد، لبخند زد، کلمات در زبانش نچرخید و گفت من شوکه شدم! شما چطور مطلع شدید؟ باورم نمیشه! در این چند روز این اولین باریه که دارم میخندم. خیلی ازتون ممنونم. چهرهی آقای ملکی از گرفتگی و جدیتی که در این چند روز در تلویزیون دیده بودیم بهیکباره باز شد و لبخند زد. حدس میزنم حتی اگر جا داشت اجازه میداد بغضش بترکه. آقای ملکی با صدای لرزانی گفت: امروز تولد یکسالگی دخترم هست و ازتون بینهایت ممنونم و نمیدونم چی بگم. داشتم فکر میکردم گزارشگر شبکهی خبر چه کار ارزشمندی انجام داد. چه ارتباط ناب انسانی در اون لحظه برقرار کرد. سید جلال ملکی با جدیتش و حضورش در صحنهی حادثه در این روزها باعث شده بسیار از طرف مردم تحسین بشه و جزو معدود مسئولینی است که پاسخگویی را وظیفهی خودش میدونه. در شبکههای اجتماعی میبینم که مردم از او تمجید میکنند. ظاهرا گزارشگر شبکهی خبر هم از این موضوع مطلع بود و بهترین هدیه را در یک گزارش زندهی تلویزیونی به آقای ملکی داد. دلم میخواد صحنهی بعد از گزارش را در ذهنم تصور کنم که آقای ملکی از شوق، خبرنگار شبکهی خبر را در آغوش میکشد و باز هم ازش تشکر میکند. تشکر کردن از آدمها یا حتی ارزشمند دونستن اونها صرفا دادن هدیه یا گفتگوی محبت آمیز نیست. گاهی ارزشمند دونستن چیزهایی که برای اون آدمها ارزشمنده میتونه اثر فوقالعادهای داشته باشه. دقیقا در این زمانهاست که قلب آدمها لمس میشه. دم آقای ملکی گرم و دم گزارشگر شبکه خبر هم گرم. لینک این پست در کانال مربی: لمس قلب
Discussion about this post
No posts