معمولا وقتی با همکارانم وارد یک سازمان میشویم سعی میکنیم کلمات تکراری آن سازمان را بشنویم. سر و کلهی این کلمات تکراری از جلسات مصاحبه، از گفتگوهای غیررسمی و شوخیها پیدا میشود. مثلا بعد از مدتی توجه کردن به کلمات تکراری متوجه میشویم که افراد در آن سازمان میگویند ما در سازمانمان... یا آنها در سازمان...
سازمانهایی که گفتگوی آنها ما است بیشتر توانستهاند همسویی و یکپارچگی و شفافیت را پررنگ کنند و در سازمانهایی که میگویند آنها، معمولا مدیران گفتگوی کمی با بدنهی شرکت دارند و همین موضوع باعث بهوجود آمدن گپ بین مدیران و بدنهی شرکت میشود. در هر سطحی که مدیر هستید میتوانید به شوخیها و گفتگوها دقت کنید و برداشتی از فرهنگ کاری تیم خود داشته باشید.
در یک کارگاه وقتی از اعضای یک تیم خواستم که به این پرسش پاسخ بدهند:
فرض کنید یکنفر وارد سازمان شما شده. اگر بعد از سه ماه چه ویژگیهایی داشته باشد میگویید در سازمان ما جا افتاده؟
پاسخها جالب بود. گروه مواردی مثل این را نوشته بود: زمان زیاد کار کردن. دیدن استرس کاری. درک مخالفت واحدهای دیگر و ...
آنچه که در این گروه نوشته شده بود از گفتگوی رایج آنها دربارهی سازمانشان ناشی میشد. بههمین دلیل بعد از اینکه کار خود را تمام کردند، لیست مورد نظر را بعد از چند روز دوباره نشانشان دادم و گفتم این چیزی است که بهعنوان فرهنگ بهآن اشاره کردهاید. فرض کنید تمام اعضای تیم شما این موارد را بهخوبی درک کرده باشند. بهنظر شما این تیم چگونه تیمی خواهد بود؟ چطور عملکردی خواهد داشت؟ چطور این تیم را مدیریت میکنید؟ آیا این همان تیمی است که میخواهید داشته باشید؟
گفتگوهای ما واقعیت ما را میسازد.
نتیجهگیری
? بهکلمات تکراری سازمان خود گوش بدهید. اگر از کلمه «آنها، سازمان، شرکت و ...» زیاد استفاده میشود پیشنهاد میکنم جریانهای ارتباطی با تیمها را تقویت کنید و با آنها دربارهی کار و سمت و سوی شرکت گفتگو کنید.
? بهکلمات و شوخیهای خود توجه کنید. آنچه که زیاد تکرار میکنید تبدیل میشود به رفتار اعضای تیم تحت مدیریت شما. ببینید آنچه که شما بهآن باور دارید چگونه برشکلگیری فرهنگ تیم شما تاثیر میگذارد و چه گفتگویی را نیاز است تغییر دهید.