ویروس کرونا و بلاتکلیفی ما
کرونا عادل است. موقعیت آدمها برایش فرقی نمیکند و سراغ همه میرود! مغازهدار محل
ما امروز با ظهور کرونا با شرایطی روبرو شدهایم که معمولا قصهاش را در کتابهای تاریخ میخواندیم یا در فیلمها میدیدیم. فراگیر شدن یک بیماری در کل دنیا بهشکلی که ریتم عادی زندگی را مختل کرده برای ما اتفاقی ناملموس و غیرقابل درک بوده است. اما امروز با این شرایط روبرو شدهایم و ناباورانه تلاش میکنیم تا با ایجاد فاصلهی اجتماعی روند حرکت ویروس را کند کنیم. از طرفی دیگر همین مسئلهی فاصلهی اجتماعی شده است یک مناقشه بین مردم و دولت. ما با تصویری که از کشورهای دیگر از جمله اقدامی که چین در ووهان انجام داد یعنی قرنطینه اجباری ۵۰ میلیون نفر و با دیدن گفتگوهای منتاقض مسئولین که هر کدام بهنظر، ساز خود را میزنند و مثل همیشه صاحب نداشتن یک بحران در کشور دچار شکی عمیق میشویم که آیا شرایطی که امروز تجربه میکنیم ما را از این بجران خارج خواهد کرد یا نه؟
عکس از Wired Magazine از طرفی دیگر ما دچار یک خودنقدگری ملی هم هستیم. وقتی اقلام بهداشتی و ضدعفونیکنندهها کمیاب شد همهمان به فرهنگمان حمله کردیم و خودمان را زیرسوال بردیم که ما چه مردمانی هستیم که اینگونه رفتار میکنیم. ویروس که به اروپا و آمریکا رسید و تصاویر فروشگاههای خالی که منتشر شد، انگار کمی از بار گناه ما کم کرد. ظاهرا در این نقطه بود که متوجه شدیم موضوع بیشتر از اینکه مربوط به فرهنگ خاصی باشد، یک مسئله انسانی است و این شرایطی که مشاهده میکنیم ناشی از ترس زنده ماندن است. مسئله بقا چیزی فراتر از فرهنگ و آداب اجتماعی است و واکنش نسبت به تهدید، یک مسئله انسانی است که میتواند نمود یکسانی (کمی با شدت بیشتر یا کمتر) در هر کشوری داشته باشد. رویکرد کشورها در مقابله با کرونا شیوههای مختلفی دارد. بهطوری که میدانیم چین، ایتالیا و اسپانیا قرنطینهی ملی اعلام کردهاند و کشوری مثل انگلیس تمرکز را بر اطلاعرسانی عمومی و تشویق مردم به ماندن در خانه کرده است. این رویکرد شبیه چیزی است که ما در کشورمان میبینیم. بهنظر میرسد که دولت انگلیس میخواهد راه آخر را اول برود و با توجه به اینکه عمده مردم دنیا درگیر این ویروس خواهند شد، با این استراتژی پیش میرود که افراد مبتلا بدنهایشان حتی برای مدت محدود مقاوم میشود و تا رسیدن به واکسن زمان میخرد. تفاوتی که به نظر میرسد رویکرد ایران با انگلیس دارد این است که ما مثل خیلی چیزهای دیگر، مثل خیلی از تصمیمها و واکنشها به بحران یک بلاتکلیفی را درساختار حاکمیتی کشور میبینیم که منجر میشود به عدم شفافیت. ما با داشتن خاطرهی جنگ، هر بحران را با آن همانندسازی میکنیم و میخواهیم روحیهی جنگی را دوباره زنده کنیم بدون اینکه در نظر بگیریم میزان یکپارچگی کشور در زمان جنگ بسیار بیشتر از امروز بوده است. همین هم میشود که مردم، ناامید از سیاستمداران به این نتیجه میرسند که خودشان باید شبکههای ارتباطی بین یکدیگر را فعال کنند و از طریق خیریهها برای تجهیز کادر درمان کمک جمع کنند. در نهایت میتوان گفت که در مواجهه با این بحران مثل مسئله کمآبی و آلودگی هوا بار مسئولیت بر عهده مردم است و سیاست بر این مبنا است که اگر شیوع در کشور فراگیرتر شود حتما مردم مقصر بودهاند.
چرا فروشگاهها خالی میشود و احتکار شکل میگیرد؟
همهگیری کرونا با اخباری که هر روز از شبکههای اطلاعرسانی درباره مرگ و میر مخابره میشود موجی از ترس را شکل میدهد. در چنین شرایطی تمرکز انسانها میرود به سمت بقا. محرک بقا هم ترس است. انسان در طول تاریخ بهخاطر ترسیدن زنده مانده اما با ترس پیشرفت نکرده. ساختن سرپناهها، قلعهها و برجها بهاین دلیل بوده که انسان میخواسته خودش را در برابر تهدیدها محافظت کند که موفق هم بوده.بنابراین طبیعی است که ما در چنین شرایطی بترسیم و رفتارهایی انجام دهیم که به ما این حس را بدهد که بر موقعیت فعلی مسلط هستیم. روانشناس ریچارد برت مدلی را درباره ارزشهای فردی ارائه کرده که میتوانیم بگوییم نسخهی بروز شدهی هرم مازلو است.همانطور که در شکل میبینید برت در مدل خود هفت سطح ارزش را تعریف میکند که از بقا شروع میشود و تا خدمترسان بودن پیش میرود. در این مطلب از بخشهای بالای این مدل عبور میکنیم و بیشتر به لایههای پایین میپردازیم.
پایینترین سطح ارزشها، بقای فیزیکی است. فراگیری کرونا دقیقا دست گذاشته روی ارزش بقا و وقتی انسان در سطح بقا قرار میگیرد مبتنی بر ایگو (منیت) رفتار میکند و تمام تلاش خود را میکند تا بتواند امنیت را برای خودش و نزدیکترین افراد فراهم کند. در لایهی دوم روابط است. شکلگیری فاصلهی اجتماعی روابط ما را هدف قرارداده و منجر شده به تقویت تنهایی. انسان بهذات موجودی است که معنا را در رابطه برقرار کردن بهدست میآورد. دور شدن از روابط روزمره و حتی عزیزان و نزدیکان، شکلگیری شرایط اجباری دورکاری در بخشی از مشاغل، متوقف شدن سفرهای درون کشوری و بین کشوری و حتی عدم امکان حضور در سینماها، تئاتر، کنسرت و مراکز خرید، احساسی از زندانی بودن را به فرد میدهد.این اجبار به تنهایی ما را دچار خستگی و کرختی میکند و میتواند بهسرعت باعث بیمعنا شدن زندگی شود. در تحقیقی نشان داده شده است که افراد تنها از ایمنی بدنی کمتری نسبت به افرادی که معاشرت اجتماعی دارند برخوردار هستند. حالا که مجبور به اختیار کردن عزلت هستیم، خود این موضوع بهتنهایی میتواند استرسزا باشد. ضمن اینکه شرایط پیشرو هم مبهم است. ما میدانیم که در روزها یا شاید در نهایت یک یا دو ماه آینده از بند این ویروس حداقل برای مدتی خلاص شویم اما اینکه دقیقا نمیدانیم چه زمانی، خودش میشود یک عذاب دوباره. در لایه سوم که اعتماد بهنفس معرفی میشود. بهدلیل اینکه ما از روند روزانه، رسیدن به دستاوردها و احساس خوب نسبت به خود دور میشویم و حتی این نگرانی را بهصورت روزانه با خود حمل میکنیم که ما میتوانیم تهدیدی برای عزیزانمان باشیم، این موضوع میتواند اعتماد بهنفس ما را تحت تاثیر قراردهد و تعریف ما را از خودمان در این مقطع زمانی تحت تاثیر قرار دهد. وقتی به سه لایهی پایینی سیستم ارزشی نگاه میکنیم در مییابیم که تحت تاثیر قرارگرفتن این سه لایه بهواسطهی کرونا میتواند به اندازهی کافی در ما ترس ایجاد کند. انسان وقتی میترسد، مکانیزمهایی را فعال میکند که بتواند متوجه شود که بر اوضاع مسلط است. بنابراین شروع میکند به ساخت سناریوهای ذهنی از بدترین حالتهای ممکن. مثلا اینکه بهواسطهی این بیماری میتواند قحطی بیاید. اگر قرنطینه شویم، تمام مغازهها بسته میشود و دسترسی به مواد غذایی نخواهیم داشت و ...همهی اینها باعث میشود تا رفتار مورد انتظار این باشد که به سمت فروشگاهها هجوم برده شود، بیش از نیاز معمول خرید شود و حتی بین افراد برای تامین مواد حیاتی مورد نیاز در این شرایط مثل ضدعفونیکنندها و ماسک با هم درگیری ایجاد شود. در یک فرمول بسیار ساده اقتصادی هم وقتی نسبت عرضه و تقاضا بههم میریزد، قیمتها تغییر میکنند و طبیعی خواهد بود که مسئله احتکار شکل بگیرد. در این شرایط است که نیاز به تعیین سیاستهایی برای تامین و کنترل روانی بازار بیش از پیش مهم میشود.
رفتار اجتماعی چگونه شکل میگیرد؟
رفتار در هر جامعهای تابعی است از فرد و محیط. Kurt Lewin روانشناس اجتماعی، فرمول رفتار را اینگونه طرح میکند:
(b = f ( person , environment
در شکلگیری رفتار هم ویژگیها و آگاهی فردی اثر دارد و هم اثر محیطی. در واقع فرد در محیطهای متفاوت میتواند رفتارهای مختلفی از خود بروز دهد. بههمین دلیل است که ما در سفر از یک کشور به یک کشور دیگر رفتار شهروندی متفاوتی هم از خود بروز میدهیم. فرض کنید که در یک بزرگراه، پلیس اعلام کرده که حرکت نکردن بین خطوط جریمه خواهد داشت. پلیس از توان رسانهای خود استفاده کرده و آموزشهای لازم درباره اینکه چرا باید بین خطوط راند را ارائه کرده است. حال یک چاله در میانه راه قرار دارد که ماشینها وقتی به آن میرسند، فرمان میچرخانند و منحرف میشوند. کمی جلوتر، پلیس بهخاطر انحراف رانندگان را جریمه میکند. سوالی که مطرح است این است که آیا رانندگان مقصر واقعی هستند؟ آیا محیط (چاله) بر رفتار آنها اثر نگذاشته است؟ شکلگیری رفتارهای جمعی هم بههمین نحو است. آموزشها و میزان آگاهی افراد و شرایطی که محیط میسازد شامل مشوقها، محدویتها، سیاستهای حمایتی و ... در کنار هم میتواند رفتار مورد انتظار اجتماعی را شکل دهد. آنچه که ما درحال حاضر در کشورها میبینیم هماهنگ کردن میزان آگاهی فردی با سیاستهای حمایتی، تشویقی و تنبیهی است. مشخص است که تنها تمرکز بر یک جنبه از این فرمول نمیتواند باعث شکلگیری رفتار مورد انتظار شود. در جنبه آگاهی بخشی فردی، با توجه به سطح فرهنگ، دسترسیپذیری به امکانات درمانی و سطح درآمد و زندگی افراد شیوهی آگاهی بخشی میتواند متفاوت باشد اما در سطح اجتماعی سیاستهای یکپارچه میتواند اثربخش باشد. همانطور که پیشتر هم اشاره کردم، عمدهی بار مسئولیت مواجهه با بحرانها در کشور ما بر گردن مردم است. ما بدون داشتن آگاهی درباره منابع مصرفی آب و عوامل کلیدی آلودگی هوا میخواهیم که مردم نسبت به این چالشها مراعات کنند. همینطور بدون درنظر گرفتن محدودیتهای رفت و آمد، سیاستهای حمایتی برای کسب و کارهای آسیبپذیر (البته با توجه به شرایط اقتصادی کشور و بیپولی دولت نباید انتظار چندانی برای حمایت اقتصادی داشت) تصمیم میگیریم که بار مسئولیت عبور از بحران را باز بهدوش مردم بیاندازیم. وقتی عوامل محیطی بهدرستی برای تنظیم رفتار تعریف نشدهاند، نمیتوان از همه انتظار رفتاری مسئولانه داشت و در این شرایط بدتر اینکه ما یکدیگر را متهم میکنیم به عدم مسئولیتپذیری اجتماعی. ما شروع میکنیم به ناسزاگویی به مردمی که فاصلهی اجتماعی را رعایت نمیکنند بدون در نظر گرفتن میزان آگاهی آنها، شرایط اقتصادی زندگیشان و حتی اعتقادات مذهبیشان که این آخری خودش شده مبنای سوء استفادهی عدهای نان به نرخ روز خور، نه فقط در ایران که حتی در کشورهای دیگر. (از روغن بنفشه بگیرید تا کلیسایی در کره جنوبی که مسئله شیوع را شوخی گرفت تا انرژی درمانگرهایی که میخواهند بیننده دستش را روی صفحه تلویزیون بگذارد تا کرونا نگیرد.)
کرونا و سطح تازهای از آگاهی
بزرگترین تهدید برای سلطهی بشر بر کرهی زمین ویروس است. جاشوا لدربرگ - برنده نوبل
انسان و آگاهی دو عبارت گره خورده بههم در طول تاریخ هستند. در طول تاریخ این پرسش که من چه کسی هستم؟ همواره مطرح بوده و پاسخ به این پرسش در شرایط مختلف برای هر فرد متفاوت میشود. تعریف امروز ما از چه کسی هستم گره میخورد به ناقل بودن یا نبودن کرونا. گره میخورد به رعایت رفتار شهروندی و بهداشت فردی. گره میخورد به نوع واکنش ما وقتی از شرایط سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی خشمگین میشویم. کرونا دارد هر روز آسیبپذیری و ضعفهای ما را دوباره برایمان نمایان میکند. ما باورمان شده بود که با توسعهی تکنولوژی، با پیشرفتهتر کردن مکانیزمهای درمانی و با نوآوری در سیستمهای اقتصادی به قدرتی عظیم دست یافتهایم. اما کرونا بهسرعت ما را شکست داده است. تمام زنجیرههای ارتباطی ما قطع شده است و مجموعهی راهکارهایی که ما در دنیا در اختیار داشتیم برای شرایط شیوع طراحی نشده بودند. ظرفیت سیستم درمانی در دنیا زیر سوال رفته و حالا جنگ تولید واکسن هم مرزهای اخلاق را پشتسر میگذارد و تبدیل میشود به یک مبارزهی اقتصادی تازه. ما وقتی به اینکه چه کسی هستیم فکر میکنیم میتوانیم خودمان را یک تهدید برای دیگران ببینیم و این ما را میترساند همانطور که دیگران هم میتوانند برای ما تهدید باشند. ما هر روز با دستهایمان کار میکردیم و حالا همین دستها خودشان نزدیکترین تهدید به ما هستند. ما هر روز بارها و بارها سر و صورتمان را ناخودآگاه لمس میکردیم و اینبار بعد از هر لمس ناخودآگاه، متوجه میشویم که خودمان را در معرض ریسک قراردادهایم. ادگار مورن جامعهشناس فرانسوی در یادداشتی با عنوان ویروس کرونا به ما چه میگوید، توضیح میدهد که: این بحران جدید بار دیگر به ما نشان میدهد که تا چه حد بههم وابسته هستیم.از این رو پاسخ به آن جز بهشکل همبسته و جهانی ممکن نیست. طبق گفتهی James Allen مشاور ارشد شرکت Bain & Company کرونا، در حوزه کسب و کارها زنجیره تامین و دسترسی به مشتری را دچار اختلال کرده است. مسئله دورکاری حالا یک الزام شده است و کسب و کارها نیاز دارند تا راهکارهای نوآورانهای برای تدوام زنجیره تامین و دسترسی به مشتریان بیابند و در عین حال با وجود شکلگیری دورکاری، عملکرد و کارایی سازمانی خود را از دست ندهند. موضوع دورکاری تا دیروز یک مسئله انتزاعی بهنظر میرسید اما امروز یک الزام است و ما نیاز داریم تا دربارهی آن بیشتر بیاموزیم. دسترسی بهمشتریان به شیوههای نوآوارنه تا دیروز یک اقدام رقابتی در بازار بود و حالا کسب و کارها مجبور هستند که شیوههای نوآورانهای را بیابند. سقوط ارزش مالی بازارهای سهام در دنیا ریسک یک رکود دیگر بعد از سال ۲۰۰۹ میلادی را افزایش داده است. تمام این موارد نشان میدهد که دنیای بعد از کرونا دنیای متفاوتی خواهد شد. حتی اگر نمود این تفاوت را ما به سرعت در زندگیمان نبینیم اما در سالهای آینده مشاهده خواهیم کرد که کرونا چه چیزهایی از فرهنگ تعاملی تا شکل کار و زندگی ما را تغییر داده است. مدیرعامل شرکت سامسونایت در مصاحبهای اشاره کرده که ما از بروز کرونا ضربه خوردهایم اما تمام تلاشمان این است که از این شرایط بیاموزیم چون این مسئله در سالهای آینده مجدد تکرار خواهد شد. کرونا اگرچه ترسها و آسیبپذیری ما را جلوی صورتمان گذاشته است اما در عین حال نشان میدهد که چقدر ما به مراقبت از یکدیگر و به انجام مسئولیت شهروندیمان نیاز داریم. اگر بازگردیم به مدل ارزشهای ریچاد برت، میبینیم که لایهی آخر خدمترسانی است. خدمترسانی یعنی عبور از خواستههای صرفا شخصی و توجه به منفعتی بزرگتر از خود. ما امروز در دنیا رهبرانی را میبینیم که یا برمبنای ترس تصمیم میگیرند یا تصمیمهایی در پاسخ به یک ترس اتخاذ میکنند. ما امروز بیشتر نیاز داریم که شجاعانه تصمیم بگیریم و راه برون رفت از بحرانهای اینچنینی حرکت به سمت ارزشهای والاتر است.ما امروز در دنیا به رهبرانی شجاع نیاز داریم که بتوانند با تمرکز برمنفعت جمعی و جدای از دستهبندیها و مرزبندیها اقدام کنند. در سطح فردی هم ما نیاز داریم تا خودمان نقش عامل بگیریم و درک کنیم که سلامت ما در گرو سلامت اجتماعی است. شاید این آروزیی دور باشد. اما شاید کرونا برای ما درس خودشناسی، شجاعت و خدمترسانی داشته باشد. پینوشت: منابع و مطالب زیر را برای مطالعه پیشنهاد میکنم.
The Sociology of Surviving the Coronavirus