مچگیری برای همه جذاب است چون به ما احساس برنده شدن میدهد. وقتی صحبت از آموزش بهخصوص در زمینه خودشناسی میشود گاهی جریان تبلیغاتی موضوع را از شناخت خود به سمت شناخت دیگری میبرد. در این دورهها اینطور تبلیغ میشود که رفتارهای آدم دروغگو را بشناسید یا بر دیگران غلبه کنید و ...
گاهی فکر میکنم ما خودمان به اندازهی کافی توهم توطئه داریم وای بهحال اینکه آموزش ببینیم که کشف توطئه هم کنیم. مثلا میخواهیم تیپهای شخصیتی را بشناسیم که بیشتر بدانیم چطور با آدمهای با تیپهای مختلف مقابله کنیم و بر آنها برنده شویم. بعد هم که یاد میگیریم راه میافتیم و در هر موقعیتی شروع میکنیم به تحلیل دیگران. فلانی حتما فلان اخلاق رو داره. این از اون تیپ آدمهاست که... و سرمستیم از اینکه زیر و بم دیگران را بیرون میکشیم. به تجربه در طول این چندسال فهمیدهام که هرچقدر نگاه کشف رفتار و شخصیت از ما به سمت دیگران برود آدمهای تنهاتری میشویم. هیچکس دوست ندارد تا روبرویش مینشینیم شروع کنیم آنالیز روانی کردناش. هیچ کس علاقهای به این موضوع ندارد مگر با درخواست خودش. اینجوری آدمها احساس عدم امنیت میکنند و ترجیح میدهند از ما دوری کنند چرا که این اضطراب درونشان تقویت میشود که باز میخواهم ببینمش، حرفی بزنم و او شروع کند مرا تحلیل کند.
شناخت تیپهای شخصیتی، زبان بدن و هر آنچه که در این حوزهها مطرح میشود بیشتر برای کار کردن روی خودمان است. تاکید میکنم بیشتر برای کار کردن روی خودمان. بسیار خوب است که آدمها با رفتارهای مختلف را بشناسیم که بهتر بتوانیم با آنها هماهنگ شویم نه اینکه برآنها غلبه کنیم و احساس ناامنی را در ارتباط گسترش دهیم.
گاهی باید این نوع از دانش و آگاهی را مثل یک چاقو دید که کیک میبرد و شیرینی تقسیم میکند یا روح میخراشد.