سلام
به یاد فرامرز اصلانی که آوازش خاطرات زیادی ساخت.
ویدئوی کامل کولهپشتی ۱۴۰۳
همونطور که در ایمیل قبل توضیح دادم ویدئوهای کولهپشتی برای ۱۴۰۳ در کانال یوتیوب منتشر شد. کولهپشتی پروژهای بود که از حوالی سال ۱۳۹۰ برای مرور تجربیات فردی و تبدیل آن به تجربیات جمعی شکل گرفت و من هر سال افراد رو دعوت میکنم که تجربیات مثبت و منفی خودشون از سالی که گذشت را با هم بهاشتراک بگذارند.
در این دو ویدئو مواردی که فکر میکنم برای سال جدید مهم است را توضیح دادهام و در کوله گذاشتهام.
قسمت اول:
- نقاشی ایکاروس اثر هنری ماتیس و اهمیت پذیرش کامل خود
- بلیت بازی ابهام و اینکه چرا مهارت رویارویی با ابهام یک الزامه
قسمت دوم:
- تبدیل خودخواهی به اثرگذاری یا زندگی در شرایط تورمی با ما چه میکند.
- نقاشی هنر مکالمه اثر هنری ماتیس یا چرا گفتگو کردن مهارت کلیدی خواهد بود
- جعبه پارادوکس معنا یا چرا باید دست از در جستجوی معنا بودن کشید
نامه به آقای هنکس - قسمت چهارم
قسمت اول - قسمت دوم - قسمت سوم
آقای هنکس من هرگز اینگونه به وسایل قدیمی فکر نکرده بودم. اما فروشنده با آن سبیلهای خاکستری و پیچدارش که میانهی آن معلوم بود از دود سیگار به زردی میزند توجهم را به موضوع مهمی جلب کرد. تمام آن وسایل قصه داشتند و تعریف کردن قصهها بهترین بهانهی آشناییهاست. تعریف کردن قصهها بهترین روش عمیق شدن رابطههاست. آقای هنکس عزیز، شما بهتر از من میدانید که ما در بازگویی قصههاست که به درک بالایی از هم میرسیم. تصور کنید که یک مغازهی عطیقهفروشی بهترین مکان گپ و گفت دنیا باشد. بسیار بیشتر از کافهها حتی. چه کسی میتواند اینگونه تصور کند؟
عطیقهفروشانی که من دیدهام انگار که میخواهند یک جنس قدیمی حتی بیارزش را به قیمت چند برابر به تو بفروشند. اما این مرد اینگونه نبود.
قهوه را در یک لیوان فلزی به رنگ شیری با لبههای سبز آورد. بدنه لیوان پریدگی رنگهای زیادی دیده میشد. حتما آن هم یکی از همان عطیقهها بوده است. حالا که قرار بود درباره قصهها گپ بزنیم چه بهتر از نوشیدن قهوه در لیوانی که خودش میتوانسته پر از قصه از گذشته باشد.
مرد مغازهدار لیوان به دست آمد و نشست و بدون معطلی و لختی فراموشکاری برگشت سر صحبتش. داشتم میگفتم که رمینگتون اول اسلحه میساخت...
شجاعت افشای خود
این ویدئو درباره آسیبپذیری است و مردی قصه خودش را تعریف میکند که چطور از ترومای آزار جنسی در کودکی عبور کرده. دیدنش را توصیه میکنم. نگاهش به زندگی نکات عمیقی دارد.
Sometimes we really have to hit rock bottom before we turn around. Something had to change. I couldn't stay like this. I wasn't going to live the rest of my life like this. It's not something outside of me that needs to change. I need to change. I need to heal this.