تو قرار نیست اون کلیدی باشی که همهی قفلهای جهان رو بتونه باز کنه
به رسمیت شناختن احساس شرم و اهمیت روبرو شدن با آن
گوگل میت رو باز کردم و قبل از وارد شدن به جلسه یه نفس عمیق کشیدم. توی چند روز گذشته کلی خوندم و نوشتم و سرچ کردم حتی تا دم دمای شروع جلسه هم داشتم مرور میکردم. سعی کردم با ذهن آماده وارد شم چون تصورم این بود که ذهن آماده یعنی هر سوالی که مرتبط با این موضوع ازم شد رو بلد باشم یا حدودی ازش رو بتونم جواب بدم؛ در صورتی که موضوع اصلی این بود: از کلمه "نمیدونم" شجاعانه استفاده کن چون تو قرار نیست اون کلیدی باشی که همهی قفلهای جهان رو بتونه باز کنه و بابت باز نکردن قفلهایی که باهاشون مَچ نیست شرمنده شه و ازشون عذرخواهی کنه، همین قدر ساده لوحانه!
مثل فروشندهای که ویترین خیلی شیک و قشنگی برای مغازهاش درست کرده و فکر میکنه زمانی "فروشنده خوب" محسوب میشه که هر چیزی مشتری بخواد باید داشته باشه و اگه یه مورد رو نداشته باشه شرمگین میشه و در مغازه رو میبنده میشینه به این فکر میکنه که چه فروشنده به درد نخوریه!
موضوع جلسه درباره احساس شرم بود. همه این مدتی که با این موضوع درگیر بودم سعی کردم احساس شرم رو درون خودم بهتر بشناسم، بیشتر بهش بها بدم، بیشتر ببینمش و بفهمم در من داره چه رفتارایی ایجاد میکنه.
جلسه شروع شد و شرکتکنندهها تک تک وارد روم شدن و سلام کردن و همچنان چشمِ من به اون احساس شرمی بود که یه گوشه نشسته بود تا به موقعِ خودش پاشه بیاد وسط و خودی نشون بده.
به ندرت پیش میومد نترسم ازش ولی اون لحظه حس کردم خیلی خوب میتونم ببینمش.
احساس شرم برای همه ما یه مابه ازای تصویری تو ذهنمون داره که باهاش بزرگ شدیم و این تصویر به مرور واضحتر و ملموستر شده. برای شروع بحث از همه پرسیدم تصویری که از احساس شرم توی ذهنتون دارید چه شکلیه؟
هرکسی بنا به ذهنیت خودش جواب داد. یکی گفت شبیه جنینی که توی رحم مادر مچاله شده، یکی گفت شبیه گم کردن یا جا گذاشتن وسیلهای که در نبودش سردرگم میشی، برای یه نفر دیگه تصویر رفتن و بستن در رو به دیگران رو تداعی میکرد.
تصویر ذهنی خودم شبیه آدمیه که تلاش میکنه حرکت کنه، حرف بزنه ولی دورش یه سلفون محکم پیچیده شده که توانایی رو برای انجام هر کاری ازش گرفته. چیزی شبیه فریز شدن و بی حرکت موندن!
شما هم به این فکر کنید که برای شما تصویر احساس شرم چه شکلیه؟
یکم که گذشت یکی از شرکت کنندهها سوال خوبی رو مطرح کرد، گفت: "چرا در بعضی مواقع احساس شرم از اشتباهی که کردیم یا نقصی که تو یه زمینه داریم ما رو از پا درمیاره؟ اما بعضی مواقع هر چقدرم که دیگران تلاش کنن این احساس رو به ما تحمیل کنن ما قبولش نمیکنیم و دردمون نمیگیره؟"
از این زاویه میشه به موضوع نگاه کرد که احساس شرم یعنی زخمی درون ما هست که در روابط یا موقعیتهای مختلف اگه در معرض حرف، رفتار یا فکری که مربوط به اون زخم باشه قرار بگیریم انگار یه ناخن روی اون زخم کشیده میشه و طبیعتاً ما واکنش نشون میدیم.
فرض کنید صدایی درون من هست که میگه “من آدم ضعیفی هستم چون به تنهایی از پس کارهای خودم بر نمیام” و به خاطر اینکه از کودکی مدام اینو از مادر پدرم شنیدم، قویاً در درون خودم به این صدا اعتقاد دارم اما دوسش ندارم. بنابراین از تمام موقعیتها یا روابطی که باعث میشه من این صدا رو از افراد دیگه دوباره بشنوم و درد بکشم، اجتناب میکنم.
احساس شرم چیزی نیست که از بیرون، دیگران به ما تحمیل کنن بدون اینکه ما بذر اون باور رو در خودمون داشته باشیم. دیگران ممکنه اون رو مثل یک گلوله داغ سمت ما پرتاب کنن اما چیزی که تعیین میکنه ما اون گلوله داغ رو برمیداریم و نگه میداریم و درد میکشیم یا به سمت دیگهای پرتاب و ازش عبور میکنیم اینه که آیا تکهای در درون ما به اون صدا باور داره یا نه؟
توی همین مثال اگه فردی تو رابطه با من به این مورد اشاره کنه که تو ضعیفی چون خودت از پس خودت برنمیای و مچ منو تو یه موقعیت این چنینی بگیره، من احساس شرم رو عمیقاً برمیدارم و باهاش دردم میگیره. اما اگه خودم بهش اعتقادی نداشته باشم و در سیستم روانی خودم ردش کرده باشم به جایی از من برنمیخوره اگه کسی بخواد بابتش من رو شرمگین کنه.
یکی از کارهایی ما آدمها معمولاً انجام میدیم اینه که به هر دری میزنیم که یه وقت احساس شرم رو تجربه نکنیم. حتی شاید علت انجام دادن یا انجام ندادن خیلی از کارها تو زندگی روزمره ما "تجربه نکردن شرم" باشه.
اما نکتهای که اینجا قابل توجهه اینه که احساس شرم هم مثل بقیه ی عواطف ما یعنی خشم، ترس، غم و … معتبره و نیازه که به رسمیت بشناسیمش و از تجربهش نترسیم چون تلاش افراطی برای مواجه نشدن با این احساس دردناک یه وقتایی ممکنه باعث شه به بدترین شکل ممکن باهاش روبرو شیم.
لازمه این مواجهه اینه که به عنوان انسان به خودمون حق بدیم که شرم رو مال خود بدونیم و باهاش بشینیم، تجربه کنیم و خوب ببینمیش تا شناخت بیشتر ازش باعث شه بهتر با این حس کنار بیایم.
پ.ن: تجربه برگزاری این کلاس درباره احساس شرم خیلی دلنشین و روشنی بخش بود چرا که از طریق گفتگو درباره ابعادی که ما رو دچار احساس شرم میکنه، زوایای جدیدی برامون باز میشه که خودمون به تنهایی شاید بهش نمیرسیدیم.
مهتا جان خیلی ازت ممنونم که جلسه شرم برگزار کردی.خوشحالم که ازش نوشتی و حس خوبی از جلسه گرفتی🤍