روزهایی را یادم میآید که از صبح که چشم باز میکردم تا شب که بخوابم شطرنج بازی میکردم. حریف کامپیوتر٬ پسرخالهام یا حتی حریفی فرضی بود. بازیهای اساتید را از روی کتاب مرور میکردم و مسائل آلخین را در زمان کوتاهی حل میکردم. تابستانها که کلاس شنا میرفتم٬ متوجه شده بودم که در سالن کنار استخر بچهها شظرنج بازی میکنند. وسط تمرینهای مربیمان یکجا را زیرآبی میرفتم و از سمت دیگر استخر میپردیم بیرون و میرفتم در همان سالن کناری و مینشستم به شطرنج بازی کردن. آنقدری این کار را کردم تا وارد مسابقات شدم و شروع کردم به مسابقه دادن و حکم درجه یک فدراسیون را گرفتم. در مقطعی که دچار افت تحصیلی شدم من هم مثل خیلیهای دیگه برایم اولویت درس خواندن تعیین شد. آنقدر برای مسابقات آماده بودم که میدانستم میتوانم با قدرت بالایی در مسابقات برنده باشم. اما باید درس میخواندم! این درس خواندن آنقدر برایم دردناک بود و آنقدری به من حس منع شدن از عشقم را داده بود که تصمیم گرفتم به شطرنج دست نزنم. یک جور لجبازی با خانواده٬ خودم و همهی آدمهایی که تشویقم میکردند بود. سالهای زیادی به مهرههای شطرنج دست نزدم. حتی آنقدری این مسئله برایم حکم یه ضربه را داشت که اگر موقعیت بازی کردن هم پیش میامد به هرشکلی از بازی تفره میرفتم.
اما باید اعتراف کنم همین حالا هم وقتی ناراحتیهای گذشته را کنار میگذارم و آن صدای شماتت کننده را که در ذهنم میگوید اگر تشویقت کرده بودند٬ اگر حمایتت کرده بودند٬ اگر ... را نادیده میگیرم میتوانم پای صفحهی شطرنج غرق شوم و حسابی از بازی کردن لذت ببرم. اگرچه با اینکه مربیانم همیشه میگفتند آیندهات در این رشته خوب است و من این رشته را کنار گذاشتم اما فکر میکنم برداشتهایم را از شطرنج کردهام. شطرنج به من درسهای زیادی آموخت:
آموخت که مدت زیادی برای طراحی کارهایم تامل کنم. از شطرنج یاد گرفتم که باید صبر کرد.
قدمهای اولیه مهم است
شروع بازی در شطرنج بسیار مهم است. انواع گشایشها هرکدام بهنوعی هدف بهدست گرفتن ابتکار عمل در بازی را دارد. اینکه روشهای شروع را بهخوبی بدانی و روشهای مقابله با انواع شروع را بدانی میتواند سرنوشت تو در بازی را تعیین کند.
من از شطرنج آموختم که در زندگی قدمهای اولیه بسیار مهم است. اینکه شروع کنی و چگونه شروع کنی و با چه دیدگاهی شروع کنی میتواند موفقیت یا شکست در زندگی را تعیین کند.
صبر کردن
در شطرنج٬ ساعت و زمان بسیار مهم است. اما بازیکن شطرنج میداند که برای بهنتیجه رسیدن باید صبر کرد اما این صبر در چارچوب زمان بازی معنا پیدا میکند. گاهی پیش میآید که در بازی یا به خودت وقت میدهی که چند حرکت بعدش را تعیین کنی و یا به حریفت فرصت میدهی که سر فرصت انتخابهایش را انجام دهد. در هر صورت شطرنج بازی صبر است. برای برداشتن قدمهای مطمئن باید بتوانی سر فرصت فکر کنی و همهچیز را خوب بچینی.
موقعیت تو نتیجهی انتخاب تو است
هر واکنشی از حریف تو در بازی نتیجهی حرکتی است که تو انجام میدهی. برد یا باخت تو نتیجهی انتخابهای است که در بازی کردهای. بازی هیچوقت برگشت ندارد و حرکت هر مهره اثر خودش را میگذارد. این بازی به من آموخت که مسئولیتهایم را برعهده بگیرم. اتفاقهای خوشایند و ناخوشایند زندگی نتیجهی انتخابهای خودم بودهاند.
عدم قطعیت
شطرنجباز حرفهای همیشه جلوتر از چیدمان صفحات شطرنج میرود. او همواره تصویری از وضعیت بعدی صفحه در ذهنش دارد و میداند که چند حرکت بعدی را چگونه باید انجام بدهد و بازی را به چه سمتی ببرد. اما هرچقدر هم که به حرکتهای بعدی مطمئن باشی٬ باز ممکن است حریفت یکی از هزاران انتخابی را بکند که تو احتمالش را ندادهای و دوباره باید استراتژی و حرکاتت را با موقعیت جدید هماهنگ کنی.
شطرنج به من آموخت که همواره به بعد موضوعها فکر کنم اما انتظار نداشته باشم معادلاتم تمام و کمال پیش برود. گاهی همهچیز آنطور که من پیشبینی میکنم اتفاق نمیافتد و من باید خودم را با شرایط جدید هماهنگ کنم.
واگذار کردن
در شطرنج گاهی به موقعیتی میرسی که شانسی برای برد نداری و ب حریفت اعلام میکنی که بازی را به او واگذار میکنی. در واقع تو تسلیم قدرت حریفت میشوی. این تسلیم همراه با ناامیدی است. در واقع تو حتی از رسیدن به مساوی هم ناامید شدهای. بهنظرم واگذار کردن درد بیشتری از مات شدن دارد. در واگذار کردن خستگی و ناتوانی مستتر است. اما مات شدن مثل کشته شدن سربازی در جنگ است که شجاعانه و تا آخرین نفس میجنگد.
واگذار کردن بازی در شطرنج به من آموخت که طعم ناامیدی و بریدن چگونه است و همین باعث شد بفهمم ارزش تلاش کردن چقدر میتواند باشد.
باید از علاقه داشتن فراتر رفت
روزهایی که خودم را وقف شطرنج کرده بودم روزهای بسیار جذابی بود. آنقدر تمرین کرده بودم که میتوانستم مسائل سخت را در زمان کوتاهی حل کنم. وقتی آن روزها را بهخاطر میآورم یادم میآید که برای پیشرفت کردن باید فراتر از علاقهداشتن رفت. علاقه داشتن به موضوعی نشانهی بسیار مهمی است که میتواند به هرکسی بگوید در زندگیاش باید چه کاری انجام دهد. اما صرفا علاقهداشتن کافی نیست و باید تمرین کرد و سرمایهگذاری زیادی کرد.
تنها یک راه برای پیروزی وجود ندارد
در شطرنج ممکن است حملاتت مورد ضد حمله قرار بگیرد. ممکن است نقشههایی که ریخته بودی با هوشمندی حریفت نقش برآب شود. اما شطرنجباز میداند که برای برد تنها یک راه وجود ندارد و اگر یک راه به نتیجه نرسید راه دیگری را میشود انتخاب کرد. همین موضوع را هم همیشه آویزهی گوشم دارم. اگر یک راه نشد راه دیگر را آزمایش کن.
چه شد که این مطلب را نوشتم؟
این روزها سارا خادم الشریعه تنها زن ایرانی است که در ۱۸ سالگی موفق شده لقب استاد بزرگی را به خود اختصاص دهد و در حال بردن قهرمانان دنیا یکی پس از دیگری است. شنیدن ماجرای او تمام این خاطرات را به یادم آورد و شروع کردم به فکر کردن. در ویدئوی زیر گفتگوی کوتاهی از سارا در شبکهی خبر را میتوانید ببینید.
آیا شطرنج باعث باهوشتر شدن ما میشود؟
در زمینهی اثر شطرنج بر رفتار و هوش٬ تحقیقات زیادی انجام شده است و شطرنج اثر مشخصی بر تفکر نقادانه دارد. دو مطلب زیر به انگلیسی است اما اگر علاقه داشته باشید توضیحات جالبی دارند.
Does Playing Chess Make You Smarter?
فیلم سرباز قربانی
بدون شک بابی فیشر یکی از اعجوبههای شطرنج دنیا بود که در سال ۱۹۷۲ با پیروزی مقابل بوریس اسپاسکی به مقام قهرمانی جهان دست یافت. فیشر در همان زمان که قهرمان جهان شد دچار اختلالهای رفتاری شدید بود و زندگیاش از قهرمانی جهان تا ولگردی در خیابان ماجرای جالبی است. فیلم Pawn Sacrifice ماجرای زندگی بابی فیشر است که فیلمی خوشساخت و ارزشمند برای تماشا است.