اول
مطلبی نوشته بودم و درخواست کرده بودم که در مورد فعالیتهایم از شما فیدبک بگیرم. واقعیت این است که انتظار داشتم بعد از شش سال نوشتن در این وبلاگ فیدبک بیشتری بگیرم. تعداد کم پاسخها دوباره این فرضیه را در من تقویت کرد که ما بیشتر مصرف کننده هستیم. حتما هر کدام از شما که دست به قلم هستید و مینویسید میدانید که نوشتن مداوم کار سختی است. اصلا خود نوشتن کار سختی است. شاید برای نوشتن یک مطلب که در چند دقیقه خوانده میشود ساعتها فکر شده باشد و انرژی زیادی مصرف شود. حتما هم میدانید کسی که مینویسد با خوانندگانش معنی میشود. هرچقدر خواننده بیشتر و بازخور بالاتر، انرژی برای نوشتن هم بیشتر میشود. فقط خواستم احساسم را بازگو کنم و بگویم که از این بابت خوشحال نیستم و خوشحالتر میشدم اگر کامنتها بیشتر میبود. کاش بهجای تشکر و گفتن همهچیز خوبه جزییات بیشتری دریافت میکردم.
دوم
سعی میکنم خودم را جای شما بگذارم و فرض کنم تعداد زیادی از خوانندگان پاسخی برای سوالات من نداشتند یا فکر کردند نکته قابل بازگویی وجود ندارد. اما پیشنهاد سادهتری دارم و میخواهم درخواست کنم که شما هم سهم خود را ادا کنید. سهم من نوشتن و منتشر کردن چیزی که یاد میگیرم و تجربه میکنم است. سهم شما هم این باشد که این مطالب را به اشتراک بگذارید. با نام من یا بدون نام من مهم نیست. اگر مطلبی برای شما کار کرد، اگر مطلبی برایتان تاثیرگذار بود و فکر کردید نکته ارزشمندی دارد، لطفا اون مطلب رو برای دوستانتون و افرادی که فکر میکنید برایشان مفید است به اشتراک بگذارید. (این را تنها برای وبلاگ خودم نمیگویم. لطفا در هر وبلاگ یا سایتی چیزی ارزشمند دیدید بهاشتراک بگذارید.) شاید خیلی وقتها فکر کنید که این نوشتهها نتیجهگیریهای ذهنی من است اما تعداد کمی از مطالبم اینگونه است. من آدم تجربهگرایی هستم و میتوانم تجربهها رو دستهبندی کنم و در غالبهای مختلف ارائه بدم. خیلی از این مطالب نتیجه برخوردهایی است که با دیگران در اجتماع و محیط کار دارم یا ممکن است حتی نتیجه یک کامنت باشد. بنابراین هرچقدر این تنوع بالاتر برود، من هم میتوانم بهتر بنویسم. در واقع چرخه تولید محتوا غنیتر خواهد شد. لطفا فرض نکنید که من یک طرف این وبلاگ هستم و شما طرف دیگر. ما با هم خلق میکنیم و هر کسی در خلق واقعیتهای زندگی سهم خودش را دارد.