پل برایتنر بازیکن بزرگ تیم ملی آلمان مهمان برنامه ۹۰ بود و درباره خاطرات فینال جام جهانیاش صحبت میکرد. در فینال ۱۹۷۴ مقابل هلند داور ضربهی پنالتی به نفع آلمان میگیرد و برایتنر جوان پشت ضربه میایستد. در این شرایط اگر این ضربه را گل نکنی برای همیشه در تاریخ در نقش مقصر باقی خواهی ماند و بار مسئولیتی بزرگ را بر دوش خواهی کشید. چنین لحظههایی در زندگی لظحههای نفسگیری هستند. لحظههایی که ما مسئولیتهای بزرگ روی دوشمان احساس میکنیم و ترس میتواند تمام وجودمان را فرا بگیرد. چندسال پیش با مدیر یک شرکت صحبت میکردم که میگفت موفقیت همیشه در چند قدمی آدمهاست. اما ترسهای آدمها باعث میشوند موفق نشوند.
عادل فردوسیپور دربارهی تجربهی لحظهای که برایتنر پنالتی را گل کرد پرسید و گفت حتما باید موقعیت فوقالعادهای بوده باشه. برایتنر پاسخ جالبی داد. برایتنر توضیج داد که برای من لذتبخشترین زمان٬ موقعی بود که داور سوت پایان را زد. اما وقتی میخواستم پنالتی را بزنم به این فکر نمیکردم که اگر گل نشه چه اتفاقی میافته. به این فکر میکردم که من باید قهرمان جهان بشم. به همین دلیل در آن لحظه هیچ چیزی نمیشنیدم و کسی غیر از دروازهبان را نمیدیدم و تمام تمرکزم روی ضربه و حرکت دروازهبان بود.
تصور کنید در مسابقهی دوی ماراتون دوندهای فاصلهی کوتاهی تا خط پایان داشته باشد و این صدا در سرش تکرار شود که اگر به خط پایان نرسی چی؟ بدون شک این دونده از شدت نگرانی دچار خطا میشه و ممکنه در آخرین لحظات قهرمانیاش را از دست بده. در خیلی از موقعیتهای زندگی ما به چند قدمی موفقیت میرسیم اما تصور اگر موفق نشویم چه؟ باعث شکستمان میشود.
موفق شدن جسارت خواستن میخواهد. به هدف رسیدن جسارت تمرکز بر آنچه که باید رخ دهد میخواهد٬ نه ترس از آنچه که ممکن است از دست برود. برایتنر میخواست که قهرمان جهان بشود.