در طول تاریخ، انسانها برای بقا نیاز داشتهاند تهدید را بهسرعت شناسایی کرده و واکنش نشان دهند. اما آیا همهی پاسخهای ما به خطرات، صرفاً به «جنگ یا گریز» محدود میشوند؟ نظریهی «پُلیوِیگال» (Polyvagal Theory) که توسط دکتر *استیفن پورجس* (Stephen Porges) ارائه شده، نگاه تازهای به سیستم عصبی بدن و نحوهی تنظیم هیجانات و واکنش به تهدید دارد. بر اساس این نظریه، بدن ما سه مسیر متفاوت برای تنظیم خود دارد، که هرکدام از آنها در شرایط خاصی فعال میشوند و بر رفتار، احساس و فیزیولوژی ما تأثیر میگذارند.
این مقاله به زبان ساده، این سه مسیر را معرفی میکند، نشانههای فعال شدن هر مسیر را توضیح میدهد، و در پایان راهکارهایی عملی برای بازگشت به حالت ایمنی و آرامش ارائه میدهد.
سه مسیر اصلی تنظیم بدن از نگاه پلیوگال
1. 🔻 Dorsal Vagal – خاموشی، بیحسی و قطع ارتباط
این مسیر، قدیمیترین بخش سیستم عصبی خودمختار (Autonomic Nervous System) است و از ساقه مغز منشأ میگیرد. وقتی بدن با تهدیدی غیرقابلفرار مواجه میشود، مثلاً ترومایی سنگین یا احساس کامل ناتوانی، این مسیر فعال میشود. نتیجه آن کاهش قابلتوجه ضربان قلب، کند شدن گوارش، افت فشار خون و کاهش انرژی کلی بدن است. این پاسخ، تلاش ناخودآگاه بدن برای حفظ منابع حیاتی و کاهش آسیب احتمالی است.
این همان حالتیست که برخی جانوران در برابر شکارچی از خود نشان میدهند: بیحرکت شدن، وانمود به مردن، یا قطع ارتباط با محیط.
نشانهها:
* بیحسی یا کرختی جسمی و عاطفی
* احساس پوچی یا ناتوانی مزمن
* فرو رفتن در خواب زیاد یا بیحرکتی
* قطع ارتباط عاطفی با دیگران، جداافتادگی از محیط
* کندی در گفتار، تفکر یا واکنش
در انسان، این حالت میتواند در افسردگیهای عمیق، ترومای شدید، یا شرایط استرسزای مزمن دیده شود. بسیاری از کسانی که در معرض سوءرفتار مزمن در کودکی بودهاند، بدنشان بهطور مزمن در این حالت باقی مانده است.
2. ⚡️ Sympathetic – برانگیختگی، جنگ یا گریز
این همان حالتیست که بیشتر ما با آن آشناییم. شاخه سمپاتیک سیستم عصبی خودمختار وقتی فعال میشود که بدن احساس خطر کند و توان مقابله یا فرار داشته باشد. در این حالت، ترشح آدرنالین و کورتیزول افزایش مییابد، ضربان قلب بالا میرود، و بدن به حالتی آمادهباش کامل وارد میشود.
نشانهها:
* اضطراب، نگرانی، افکار سریع و پیدرپی
* افزایش ضربان قلب، تنفس سطحی و سریع
* تنش عضلانی، دندانقروچه، بیقراری فیزیکی
* واکنشهای شدید مانند عصبانیت، پرخاش، یا فرار ناگهانی از موقعیتها
* اختلالات گوارشی ناشی از کاهش عملکرد سیستم هضم
📌 مثال ملموس: فردی که باید سخنرانی کند و احساس میکند بدنش گرم شده، عرق میکند، قلبش تند میزند و ذهنش نمیتواند تمرکز کند، احتمالاً در حالت sympathetic قرار گرفته است.
این پاسخ برای تهدیدات کوتاهمدت طراحی شده؛ اما وقتی مزمن شود (مثلاً در اضطراب اجتماعی، استرس شغلی یا پرخاشگری مداوم)، بدن در حالت آمادهباش دائمی قرار میگیرد که پیامدهای فیزیولوژیک و روانی قابلتوجهی دارد.
3. 🟢 Ventral Vagal – ایمنی، حضور، ارتباط
شاخه شکمی عصب واگ (Ventral Vagus) از دیدگاه تکاملی جدیدتر است و در مهرهداران اجتماعی پیشرفته مانند انسان، عملکرد کلیدی در ایجاد ارتباط ایمن، همدلی، و حضور در لحظه دارد.
وقتی این مسیر فعال است، بدن به حالتی از تعادل عصبی و فیزیولوژیک میرسد. ضربان قلب تنظیم میشود، تنفس عمیق و ریتمدار میشود، و ترشح هورمونهایی مانند اکسیتوسین (هورمون اعتماد و اتصال) افزایش مییابد. این حالت، بستر زیستی برای یادگیری، بازی، خلاقیت، و ترمیم روانی است.
نشانهها:
* احساس آرامش، کنجکاوی، و حضور در لحظه
* توانایی گوش دادن عمیق، صحبت کردن با صدای آرام و تماس چشمی
* فعالیت طبیعی گوارش، میل جنسی، و خواب باکیفیت
* تمایل به تعامل، لمس، و مشارکت اجتماعی
این حالت، نه فقط نشانه سلامت روانی، بلکه پایهای برای زیستن انسانی است.
حتما عضو کانال تلگرام بشید تا از زمان جلساتی که برای فعالسازی Ventral Vagal موثر است آگاه شوید.
چرا این نظریه مهم است؟
نظریه پلیوگال به ما کمک میکند تا رفتارهای خود و دیگران را نه بهعنوان ضعفهای شخصیتی، بلکه بهعنوان پیامدهای عصبی-زیستی درک کنیم. برای مثال:
* بیحسی، کنارهگیری و احساس بیمعنایی، ممکن است نشانهای از فعال شدن مسیر dorsal vagal باشد، نه «تنبلی» یا «بیعلاقگی».
* انفجار خشم یا ناتوانی در تمرکز ممکن است واکنشهایی از مسیر sympathetic باشند، نه صرفاً ضعف در کنترل خود.
درک این الگوها، میتواند پایهی شفقت با خود و با دیگران باشد. این یعنی بهجای «قضاوت»، به دنبال «درک پاسخ عصبی» باشیم.
چگونه از حالت تهدید به وضعیت ایمنی بازگردیم؟
بازگشت به تعادل عصبی نیاز به آگاهی، تمرین، و ایجاد «تجربههای ایمن» دارد. در ادامه، چند راهکار علمی و کاربردی برای فعالسازی مسیر Ventral Vagal پیشنهاد میشود:
1. تنفس دیافراگمی (شکمی)
یکی از سادهترین و مؤثرترین راهها برای تحریک شاخه شکمی عصب واگ است. این نوع تنفس باعث کاهش ضربان قلب و فعال شدن سیستم پاراسمپاتیک میشود.
تمرین: بنشینید یا دراز بکشید. یک دست روی قفسه سینه و یکی روی شکم بگذارید. تلاش کنید هنگام دم، فقط دست روی شکم بالا بیاید. هر دم و بازدم را آهسته و عمیق انجام دهید؛ روزی ۵ تا ۱۰ دقیقه کافی است.
2. ارتباط با افراد امن
تماس چشمی آرام، شنیدن صدای مهربان، در آغوش گرفتن، یا حتی صحبت کوتاه با کسی که احساس امنیت میدهد، سیگنال ایمنی به بدن میفرستد. این تجربههای کوچک، نقش مهمی در بازگشت بدن به وضعیت ventral دارند.
3. حرکات بدنی ملایم و ریتمدار
حرکاتی مثل پیادهروی آهسته، یوگا، تکان دادن ملایم بدن با موسیقی ملایم یا حتی رقص آزاد به تنظیم سیستم عصبی کمک میکنند. این حرکات با تنظیم ریتم تنفس، ضربان قلب، و تقویت حس حضور در بدن همراهند.
4. آواز خواندن، زمزمه یا همخوانی
از آنجا که عصب واگ از ناحیه گلو عبور میکند، صداهایی که در این ناحیه تولید میشوند (مانند زمزمه، آواز خواندن، یا حتی خواندن اشعار آرامشبخش) میتوانند بهطور مستقیم این شاخه از سیستم عصبی را فعال کنند.
5. تمرین اسکن بدن (Body Scan)
در فضایی ساکت بنشینید یا دراز بکشید. توجهتان را آرامآرام به بخشهای مختلف بدن ببرید (از سر تا پا) و فقط حس کنید که هر قسمت چه احساسی دارد—بدون قضاوت، فقط با حضور.
این تمرین به بازیابی ارتباط با بدن، کاهش قطع ارتباط و ارتقاء حس حضور کمک میکند.
پرامپتی برای ChatGPT
از این پرامپت میتوانید استفاده کنید تا درباره این مفهوم بیشتر بدانید و راهکار شخصی دریافت کنید:
«من مقالهای درباره نظریه پلیوگال خوندم و میخوام عمیقتر درکش کنم. لطفاً به من کمک کن:
۱. وضعیت فعلی من رو در یکی از سه حالت (Dorsal, Sympathetic, Ventral) تحلیل کن، بر اساس احساساتی که توصیف میکنم.
۲. برام یک تمرین کوتاه طراحی کن که به فعال شدن شاخه ventral vagal کمک کنه.
۳. اگر میتونی، بهم کمک کن تجربههای شخصی گذشتهم رو هم از این منظر بازبینی کنم.
(برای شروع: الان احساس میکنم [اینجا احساست رو بنویس: مثل خستگی، بیحوصلگی، اضطراب، یا آرامش…])»
جمعبندی نهایی
بدن ما هوشمندانه و بهصورت غیرارادی تلاش میکند ما را از خطر دور کند. آنچه گاهی به شکل بیحسی، خشم یا اضطراب ظاهر میشود، درواقع زبان بدن است برای بیان اینکه: «احساس ناامنی دارم.»
نظریه پلیوگال به ما یادآور میشود که تنظیم هیجانی، فراتر از شناخت یا ارادهی صرف است—ریشه در عصبزیستشناسی ما دارد.
با آشنایی با این مسیرها و تمرینهای روزمرهی ساده، میتوانیم به بدن خود کمک کنیم تا از حالت تهدید و فروپاشی به سمت ایمنی، حضور، و ارتباط انسانی بازگردد. این بازگشت، نهتنها مسیر ترمیم فردی، بلکه بنیان شکلگیری جامعهای همدلتر و ایمنتر است.