مدرسههای امروز، آسیبهای فردا
هربار که با پدر و مادری صحبت میکنم که بیش از فرزندشون استرس نمره و امتحان و رفتن به دانشگاه رو دارن دوباره و دوباره به نقش مدارس در شکلگیری
هربار که با پدر و مادری صحبت میکنم که بیش از فرزندشون استرس نمره و امتحان و رفتن به دانشگاه رو دارن دوباره و دوباره به نقش مدارس در شکلگیری این استرس پی میبرم. مدتهاست که در ایران تقسیم بندی مدرسههای دولتی و غیرانتفاعی شکل گرفته و شاید من و همدورههای من محصول اولین تجربههای مدرسههای غیرانتفاعی باشیم. بماند که فکر میکنم با ظهور مدرسههای غیرانتفاعی باید یک بازنگری اساسی در مفهوم "غیر انتفاعی" انجام داد.
مدرسههایی که بهظاهر دانشآموزان نخبه (بر اساس معدل و نمره) را دور هم جمع میکنند، تمام زمان آنها را پر از آموزش و درس خواندن میکنند و فضای رقابتی را بین بچهها ایجاد میکنند و با این شرایط پرفشار میخواهند خروجیشان را براساس میزان قبولی در دانشگاههای اسم و رسمدار نشان دهند. برای پیشبرد این هدف - مدارس - همواره باید فضای فکری پدر و مادرها را با خود همسو نگه دارند. بنابراین سعی میکنند دست بگذارند روی نقطه حساسی به عنوان "آینده فرزند" و با این کار آینده یک بچه را وصل کنند به نمرهها و دانشگاهی که باید قبول شود. از طرفی بارها دیدهام که مشاوران تحصیلی هم در همین روند با مدرسهها همراه میشوند و بهجای اینکه مسیر صحیحی و برمبنای استعدادها را برای بچهها ترسیم کنند، مسیری که از نظر جامعه اعتبار بیشتری دارد را پیشروی بچهها میگذارند که خود این باعث میشود عدهای با هزار آرزو وارد دانشگاه شوند و بعد از پایان تحصیلات متوجه شوند که همهی زمانشان را تلف کردهاند.
هدفم از مطرح کردن این موضوع این بود که بگویم "بیشتر مخاطبم پدر و مادرها هستند" موفقیت فرزند شما وابسته به نمراتی که میگیرد نیست. وابسته به اینکه بهکدام دانشگاه میرود نیست. موفقیت فرزند شما وابسته به میزان حمایت شما در جهت رشد استعدادهایش است. موفقیت فرزند شما در یادگرفتن چگونه زندگی کردن است، چگونه در جامعه بودن است و چگونه کسب و کار داشتن است. متاسفانه هیچکدام از این موارد را در هیچ مقطع تحصیلی به بچهها آموزش نمیدهند و با پرکردن وقت بچهها از درس باعث میشوند که فرصت تجربه کردن از آنها گرفته شود. بههمان میزان که یک بچه نیاز دارد درس بخواند بههمان میزان هم نیاز دارد در اجتماع باشد، بازی کند و حتی کار کردن را تجربه کند.
بنابراین لطفا شما درگیر استرسی که از طرف مدرسهها وارد میشوند، نشوید. تمام کاری که برای فرزند خود میتوانید انجام بدهید کمک به شادگرد اول بودنش نیست. فرزند شما پشتیبانی احساسی شما را میخواهد. فرزند شما باید بهعنوان مشاورانی درجه یک روی شما حساب کند. باید بتواند روی بودنتان در زمانهای دشوار زندگی حساب کند. تمرکز روی فقط بعد درس ممکن است باعث شود شما و فرزندتان از هم دور شوید و استرسی که شما نسبت به آینده فرزندتان (بهخصوص در شرایط ناپایدار کشور) دارید بهراحتی از رفتار شما به فرزندتان هم منتقل میشود و او را دچار آسیبهای جدی روانی میکند. ممکن است فرزند شما ثروتنمند نشود، متخصص برجسته نشود اما از نظر روانی سالم باشد. اینطور میتواند کیفیت زندگی بهتری را تجربه کند.
پینوشت: قصد زیرسوال بردن مدارس و مشاوران تحصیلی را نداشتم. اما از واقعیتها هم نمیتوان چشمپوشی کرد.