من مدت زیادی هست که در فضای دیجیتال فعالیت میکنم. هم مینویسم و هم یاد میگیرم. بر اساس تجربۀ شخصی خودم باور دارم که اغلب مخاطبان ایرانی (نه همۀ آنها) یک خطای ذهنی دارن و اون اینکه فکر میکنن تولید محتوا هیچ هزینهای نداره، بنابراین باید رایگان باشه.
مشکل دیگه اینه که هنوز در کشور ما، بسیاری از مردم، پرداخت هزینه بابت دریافت آموزش را «هزینۀ اجباری» در نظر میگیرن و نسبت به کسی که این هزینه رو دریافت میکنه، نگاه مثبتی ندارن.
در واقع، «تجاری شدن» در زمینۀ آموزش در ایران بدنام است. به همین خاطر، ما (مخاطبانِ شما) خوشحالیم که چه خوب، شما هنوز تجاری نشدین. همه چیز رایگانه. همین طور رایگان بمونین تا ما به شما افتخار کنیم و رایگان از محتوای شما استفاده کنیم.
حقیقت این است که ما در جامعهای زندگی میکنیم که بیشتر افراد، نویسندگی و تولید محتوا را شغل نمیدانند و طبیعتاً اطلاعات زیادی هم مورد پروسۀ سخت و هزینهبر اون ندارن. برای مثال وقتی از من میپرسند شغلت چیه و جواب میدم نویسندهام، بلافاصله میپرسن یعنی رمان و داستان مینویسی. برای چه مجلهای مینویسی. دیگه کی کتاب میخونه. هزینههاتو چطور تأمین میکنی.
این سؤالات، اوایل کارم آزاردهنده بود ولی الآن دیگه برام عادی شده. البته برای سلامت روان خودم و دوری از توضیحات تکراری و بیهوده، سعی میکنم در جواب این سؤال که شغلت چیه دیگه نگم نویسندهام.
من خیلی وقته شما رو میشناسم و مسئولیت اجتماعی شما رو درک میکنم ولی به نظر من و با توجه به تجربهای که دارم، رایگان ماندن محتوای شما ، در طولانی مدت، نه به نفع شماست و نه به نفع ما که مخاطب تون هستیم.
هزینه نگهداری این پادکست بالاست. شما فقط 8 تا 10 ساعت از وقت خودتان را صرف هر اپیزود از این پادکست نمیکنید بلکه 8 تا 10 سال یا شاید هم بیشتر از عمرتان صرف شده تا دانش و تجربه و بینش و خرد فعلیتان را کسب کنین و به جایی برسید که بتونین ظرف مدت نسبتاً کوتاهی در مورد یک موضوع دقیق و علمی و عمیق حرف بزنین.
به نظر من، بدون دریافت حق اشتراک یا عرضۀ محصولات و خدمات پولی، سرپا نگه داشتن کار شما خیلی سخت میشه؛ بنابراین، ممکن است بعد از مدتی از ادامۀ این مسیر، مأیوس و منصرف بشین؛ که این نه به نفع شماست و نه به نفع ما.
من شخصاً ترجیح میدم مشارکت داشته باشم و اگر میخواهم از زحمات و دستاوردهای شما استفاده کنم، هزینهاش را بپردازم. چون فکر میکنم ارزشش رو دارد
ممنون شهلا. واقعیت اینه که فارغ از اینکه دیگران چطور فکر میکنند، همینطور که در متن هم توضیح دادم این کار انتخاب خودم هست. و البته وقتی چیزها در انتخاب خودت باشه میتونی انتخاب کنی که روزی هم اون انتخابها را نداشته باشی. شاید بشه موضوعی که مطرح کردی رو اینطور بازگویی کرد که انگار من تعهدم الان فقط به خودمه و به خوانندهها و مخاطب تعهدی ندارم. این چیزیه که برای خودم هم خوشایند نیست. وقتی بدونی که به ۱ نفر یا به ۱۰۰ نفر تعهد داری احتمالا با دقت و انرژی بیشتری کار میکنی. حالا این تعهد ممکنه با پول شکل بگیره یا با کلام و یا هر فرم دیگهای. اصل دغدغه برای من اینه که من بتونم فراتر از تعهد فردی برم. اگرچه تولید این محتواها برای من هر از گاهی باعث شکلگیری پروژههای سازمانی هم میشن اما در هر صورت در پروژههای سازمانی به این دلیل که معمولا کارهای من بلند مدت هست نیازی به بازاریابی مستمر ندارم. بنابراین به همین بستر هم الزاما بهشکل بستری برای بازاریابی نگاه نمیکنم که اگر بخوام این کار رو هم انجام بدم سمت و سوی محتوا تغییر خواهد کرد. در هر صورت پارادوکس فعلی همین تداوم جریان است. البته که الان نه خسته هستم و نه ناامید و کماکان با انتخابم احساس رضایت دارم.
باید اعتراف کنم که من واژه ی "تجاری" را نا بجا بکار بردم اما از اینکه این اشتباه، باعث شد تا دغدغه ای شاید کمی قدیمی از سوی شما طرح بشه، خوشحالم.
منظور من اما صرفاً عمومی و نوعی همه پسند شدن محتوی و پادکست بود. شما هم در ابتدای اون اپیزود از این حرف میزنید که محتوای شما را پخش کنیم (برای افرادی که ممکنه به دردشون بخوره) و اینطور انرژی به شما برمیگرده و برداشت من هم جنبه ی معنوی کار بود.
از نظر من هم این خواسته بجا و طبیعیه و هم لذت ناشی از درک شدن توسط افراد دیگر، به نوعی از بین برنده ی حس تنهایی ذاتی (وجودی) هست.
اما معتقدم عطف توجه و اولویت گذاری برای پیدا کردن مخاطب بیشتر، میتونه از اصالت کار و خلاقیتش کم کنه. حالا، تجاری شدن به معنای فروش و جنبه ی مالی قضیه، میتونه نتیجه ی این دیدگاه باشه یا نباشه.
تاکید من روی دیدگاه (همه پسند شدن) بود و نه نتیجه (تجاری شدن یا نشدن).
ممنون لیلا جان. اتفاقا بهنظرم نابهجا بهکار برده نشد واژه تجاری. برای اینکه در این حوزه درآمدزایی مستمر داشته باشی باید بری بهسمت همهپسند شدن. حالا در جریان همهپسند شدن چیزی یعنی تو سطح کارت رو باید بر مبنای معدل مخاطب نگه داری و بیشتر روی هیجانات پیشبری. این انتخاب من نیست. نه برای اینکه بگم مثلا این کار با کلاستره. تصورم درباره خودم اینه که نه خیلی حرفهام همهپسنده و نه شبیه فیلسوفها حرف میزنم. یک جایی (شاید بلاتکلیف) اون وسطهاست. بر همین مبنا هم هیچوقت هدفگذاری برای پیدا کردن مخاطب بیشتر نکردم. چندباری فکر کردم باید این کار رو انجام بدم و بعد با یک احساس شکست برگشتم :)
چیزی که بهنظرم تا الان ارزشمند بوده همونی بود که در متن نوشتم. و البته بدم نمیاد الان که زمان مستمری برای این حوزه فارغ از پروژههای سازمانی میگذارم برگشت موثری هم داشته باشه. حالا این یا مالیه یا معنوی.
بنظر من این مدل شدنی نیست، از دیگران خبر ندارم ولی خودم حدود پنج نفر رو جدی دنبال میکنم و برای من مقدور نیست که از همه این موارد حمایت مالی کنم، در حال حاضر فقط از یکی از اونها در پتریون ماهانه حمایت میکنم ولی این جریانی که شکل گرفته با اینهمه بزرگوار که بحق در آرزوی داشتن حمایت مالی مستقیم از مخاطباشون هستن عملا مقیاس پذیر نیست، شاید راه دیگه کار بروی محتوای آزاد به صورت رایگان باشه و برای جمع آوری کمک به این کار هر از گاهی کارگاهی اجرا بشه برای همین مخاطبان
ممنون و درسته. این بحثیه که چند وقتی درباره این مدل عضویتمحور پیش اومده و افراد نمیتونن از تمام کسانی که علاقه دارند حمایت کنند. چالش هم اینجاست که برای درست کردن محتوای باکیفیت زمان قابل توجهی باید صرف کرد و عملا معادله صرف انرژی و برگشت متعادل نمیشه در این شرایط. چیزی مثل کارگاه و دوره رو هم نمیشه مستمر برگزار کرد. من هدفم صرفا درآمدزایی از این حوزه نیست. درآمد اصلی من از پروژههای سازمانی است. اما موضوع اینه که همین زمان و انرژی که صرف میشه برگشت متناسبی نداره. در هر صورت موضوع پارادوکسه انگار.
موضوع خیلی پیچیدهست. اولا به لحاظ فرهنگی اختلافهایی هست بین ایران و اروپا توی مشارکت در تولید محتوا و ارزش قائل شدن و قدردانی کردن از مشارکت آدمها به تولید محتوای تاثیرگذار. چیزی که شاید جنبه قدردانی داشته باشه تا پول برای خرید یک خدمت.
در مورد سبکی که از خودت نوشته بودی هم خیلی ذهنم درگیر شد. برگشتم به مرور تمام ابن سالهایی که خودم تولید محتوا میکردم و از مرور اون روزها این چیزها رو درمورد خودم پیدا کردم؛
یکی اینکه هیچ وقت دوست نداشتم (یا شاید ترس از قضاوت شدن یا هرچیز دیگه) نذاشته محتوای غیر متنی تولید کنم. شاید یکی از اون کانفورتزونها یا چالشهایی باشه که یه بار باید ازش عبور کنم فارغ از نتیجه 😀
دوم اینکه پروموت کردن برای پول دراوردن از این راه رو از نگاه درونی خودم مثل کاسبی تو بازار میدونم. چیزی که هیچوقت نبودم و بلد هم نیستم (شاید اینم از چیزهایی باشه که باید روش کار کنم، چون حتی خیلی وقتها تو زندگی شخصیم هم به خاطر نداشتن این مهارت با چالش مواجه شدم )
اما این «حس خوب گرفتن»ی که گفتی رو کاملا تجربه کردم. تا حالا چندین بار چه تو جلسات مصاحبهای که با آدمها داشتم یا حضورم توی تیمهای مختلف یکی پیدا شده و گفته عه من فلانچیز رو از روی نوشتههای تو یاد گرفتم و این واقعا حال خوبی بهم داده.
خلاصه که همچنان معتقدم یکی از تاثیرگذارترین آدمهای زندگی من بودی و من همیشه بهت مدیونم، همیشه ازت یاد گرفتم و همیشه هم قدردان این اشتراک دانشی که میگذاری هستم 🙏
ارادت محسن جان تو همیشه محبت داری. در مورد اون تفاوت که نوشتی صد در صد موافقم. ماها که سالها نوشتیم و محتوا تولید کردیم حتما برداشتهای خوبی هم ازش داشتیم. اما طبیعتا همونطور که نوشتم تعهد یکطرفه احتمالا سخت کار کنه. در هر صورت من برنامهای برای اینکه محتوایی که اینجا میذارم مثل پادکستها رو پولی کنم ندارم. اما کنجکاو بودم بدونم که بقیه چطور فکر میکنند.
خوشحالم که این بحث ادامه پیدا کرد و قطعا دغدغه ی مشترک جمعی از فعالان تولید محتوی هست، صرفنظر از کامنت اولیه که بیش از این نیازی به توضیح قصد و منظور اولیه م از نوشتن ش نمیبینم برخی نکات بنظرم میرسن. اساساً فکر میکنم بسباری از مقایسه ها بین ایران و کشورهای دیگه (خصوصاً غربی) ما رو به جای مناسبی نمیرسونه و برخاسته از پرسیدن یک سوال نادرست هست. مثل مقایسه ی دو تا آدم با تاریخچه ی متفاوت هست. بله غربی ها همونطور که ماهی ۵ تا ۱۰ دلار بابت محتوی پرداخت میکنند اپلیکیشن ها رو هم خریداری میکنن و فیلم ها رو و .... بعد بهمون نسبت میزان درآمدشون و سرانه مطالعه شون و ...... متفاوت ه و این ها ریشه های بسیار طولانی داره در سبک رفتار مصرفی و جامعه شناسی و ...... که مقصد شما نیست.
در این زمینه ی خاص نظرم تمرکز روی نیاز، خواسته و دغدغه ی شماست که دریافت درآمد بابت تولید محتوی ست. الباقی، پارامترهای زائد معادله هستن. نظر شخصی من هم مخالف این ایده حداقل در مورد مربی نیست، قبلاً هم پیشنهاد ایجاد حساب پی پال رو کرده بودم. این امکان نظرسنجی هم تا حدودی گویاست.
کاملا موافقم که بهلحاظ بستر فرهنگی ایران و جاهای دیگه قابل مقایسه نیست و در عین حال موضوع رو من هم رویاگونه مطرح کردم. شاید بشه کارها و روشهایی رو تست کرد. ممنونم بابت اون کامنت چون برای من نکته مثبتی بود و اتفاقا چنین بازخوردهایی باعث میشه که بیشتر به عمق کار فکر کنم. سپاس
من مدت زیادی هست که در فضای دیجیتال فعالیت میکنم. هم مینویسم و هم یاد میگیرم. بر اساس تجربۀ شخصی خودم باور دارم که اغلب مخاطبان ایرانی (نه همۀ آنها) یک خطای ذهنی دارن و اون اینکه فکر میکنن تولید محتوا هیچ هزینهای نداره، بنابراین باید رایگان باشه.
مشکل دیگه اینه که هنوز در کشور ما، بسیاری از مردم، پرداخت هزینه بابت دریافت آموزش را «هزینۀ اجباری» در نظر میگیرن و نسبت به کسی که این هزینه رو دریافت میکنه، نگاه مثبتی ندارن.
در واقع، «تجاری شدن» در زمینۀ آموزش در ایران بدنام است. به همین خاطر، ما (مخاطبانِ شما) خوشحالیم که چه خوب، شما هنوز تجاری نشدین. همه چیز رایگانه. همین طور رایگان بمونین تا ما به شما افتخار کنیم و رایگان از محتوای شما استفاده کنیم.
حقیقت این است که ما در جامعهای زندگی میکنیم که بیشتر افراد، نویسندگی و تولید محتوا را شغل نمیدانند و طبیعتاً اطلاعات زیادی هم مورد پروسۀ سخت و هزینهبر اون ندارن. برای مثال وقتی از من میپرسند شغلت چیه و جواب میدم نویسندهام، بلافاصله میپرسن یعنی رمان و داستان مینویسی. برای چه مجلهای مینویسی. دیگه کی کتاب میخونه. هزینههاتو چطور تأمین میکنی.
این سؤالات، اوایل کارم آزاردهنده بود ولی الآن دیگه برام عادی شده. البته برای سلامت روان خودم و دوری از توضیحات تکراری و بیهوده، سعی میکنم در جواب این سؤال که شغلت چیه دیگه نگم نویسندهام.
من خیلی وقته شما رو میشناسم و مسئولیت اجتماعی شما رو درک میکنم ولی به نظر من و با توجه به تجربهای که دارم، رایگان ماندن محتوای شما ، در طولانی مدت، نه به نفع شماست و نه به نفع ما که مخاطب تون هستیم.
هزینه نگهداری این پادکست بالاست. شما فقط 8 تا 10 ساعت از وقت خودتان را صرف هر اپیزود از این پادکست نمیکنید بلکه 8 تا 10 سال یا شاید هم بیشتر از عمرتان صرف شده تا دانش و تجربه و بینش و خرد فعلیتان را کسب کنین و به جایی برسید که بتونین ظرف مدت نسبتاً کوتاهی در مورد یک موضوع دقیق و علمی و عمیق حرف بزنین.
به نظر من، بدون دریافت حق اشتراک یا عرضۀ محصولات و خدمات پولی، سرپا نگه داشتن کار شما خیلی سخت میشه؛ بنابراین، ممکن است بعد از مدتی از ادامۀ این مسیر، مأیوس و منصرف بشین؛ که این نه به نفع شماست و نه به نفع ما.
من شخصاً ترجیح میدم مشارکت داشته باشم و اگر میخواهم از زحمات و دستاوردهای شما استفاده کنم، هزینهاش را بپردازم. چون فکر میکنم ارزشش رو دارد
ممنون شهلا. واقعیت اینه که فارغ از اینکه دیگران چطور فکر میکنند، همینطور که در متن هم توضیح دادم این کار انتخاب خودم هست. و البته وقتی چیزها در انتخاب خودت باشه میتونی انتخاب کنی که روزی هم اون انتخابها را نداشته باشی. شاید بشه موضوعی که مطرح کردی رو اینطور بازگویی کرد که انگار من تعهدم الان فقط به خودمه و به خوانندهها و مخاطب تعهدی ندارم. این چیزیه که برای خودم هم خوشایند نیست. وقتی بدونی که به ۱ نفر یا به ۱۰۰ نفر تعهد داری احتمالا با دقت و انرژی بیشتری کار میکنی. حالا این تعهد ممکنه با پول شکل بگیره یا با کلام و یا هر فرم دیگهای. اصل دغدغه برای من اینه که من بتونم فراتر از تعهد فردی برم. اگرچه تولید این محتواها برای من هر از گاهی باعث شکلگیری پروژههای سازمانی هم میشن اما در هر صورت در پروژههای سازمانی به این دلیل که معمولا کارهای من بلند مدت هست نیازی به بازاریابی مستمر ندارم. بنابراین به همین بستر هم الزاما بهشکل بستری برای بازاریابی نگاه نمیکنم که اگر بخوام این کار رو هم انجام بدم سمت و سوی محتوا تغییر خواهد کرد. در هر صورت پارادوکس فعلی همین تداوم جریان است. البته که الان نه خسته هستم و نه ناامید و کماکان با انتخابم احساس رضایت دارم.
ممنونم از پاسخ شما.
باید اعتراف کنم که من واژه ی "تجاری" را نا بجا بکار بردم اما از اینکه این اشتباه، باعث شد تا دغدغه ای شاید کمی قدیمی از سوی شما طرح بشه، خوشحالم.
منظور من اما صرفاً عمومی و نوعی همه پسند شدن محتوی و پادکست بود. شما هم در ابتدای اون اپیزود از این حرف میزنید که محتوای شما را پخش کنیم (برای افرادی که ممکنه به دردشون بخوره) و اینطور انرژی به شما برمیگرده و برداشت من هم جنبه ی معنوی کار بود.
از نظر من هم این خواسته بجا و طبیعیه و هم لذت ناشی از درک شدن توسط افراد دیگر، به نوعی از بین برنده ی حس تنهایی ذاتی (وجودی) هست.
اما معتقدم عطف توجه و اولویت گذاری برای پیدا کردن مخاطب بیشتر، میتونه از اصالت کار و خلاقیتش کم کنه. حالا، تجاری شدن به معنای فروش و جنبه ی مالی قضیه، میتونه نتیجه ی این دیدگاه باشه یا نباشه.
تاکید من روی دیدگاه (همه پسند شدن) بود و نه نتیجه (تجاری شدن یا نشدن).
ممنون لیلا جان. اتفاقا بهنظرم نابهجا بهکار برده نشد واژه تجاری. برای اینکه در این حوزه درآمدزایی مستمر داشته باشی باید بری بهسمت همهپسند شدن. حالا در جریان همهپسند شدن چیزی یعنی تو سطح کارت رو باید بر مبنای معدل مخاطب نگه داری و بیشتر روی هیجانات پیشبری. این انتخاب من نیست. نه برای اینکه بگم مثلا این کار با کلاستره. تصورم درباره خودم اینه که نه خیلی حرفهام همهپسنده و نه شبیه فیلسوفها حرف میزنم. یک جایی (شاید بلاتکلیف) اون وسطهاست. بر همین مبنا هم هیچوقت هدفگذاری برای پیدا کردن مخاطب بیشتر نکردم. چندباری فکر کردم باید این کار رو انجام بدم و بعد با یک احساس شکست برگشتم :)
چیزی که بهنظرم تا الان ارزشمند بوده همونی بود که در متن نوشتم. و البته بدم نمیاد الان که زمان مستمری برای این حوزه فارغ از پروژههای سازمانی میگذارم برگشت موثری هم داشته باشه. حالا این یا مالیه یا معنوی.
بنظر من این مدل شدنی نیست، از دیگران خبر ندارم ولی خودم حدود پنج نفر رو جدی دنبال میکنم و برای من مقدور نیست که از همه این موارد حمایت مالی کنم، در حال حاضر فقط از یکی از اونها در پتریون ماهانه حمایت میکنم ولی این جریانی که شکل گرفته با اینهمه بزرگوار که بحق در آرزوی داشتن حمایت مالی مستقیم از مخاطباشون هستن عملا مقیاس پذیر نیست، شاید راه دیگه کار بروی محتوای آزاد به صورت رایگان باشه و برای جمع آوری کمک به این کار هر از گاهی کارگاهی اجرا بشه برای همین مخاطبان
ممنون و درسته. این بحثیه که چند وقتی درباره این مدل عضویتمحور پیش اومده و افراد نمیتونن از تمام کسانی که علاقه دارند حمایت کنند. چالش هم اینجاست که برای درست کردن محتوای باکیفیت زمان قابل توجهی باید صرف کرد و عملا معادله صرف انرژی و برگشت متعادل نمیشه در این شرایط. چیزی مثل کارگاه و دوره رو هم نمیشه مستمر برگزار کرد. من هدفم صرفا درآمدزایی از این حوزه نیست. درآمد اصلی من از پروژههای سازمانی است. اما موضوع اینه که همین زمان و انرژی که صرف میشه برگشت متناسبی نداره. در هر صورت موضوع پارادوکسه انگار.
موضوع خیلی پیچیدهست. اولا به لحاظ فرهنگی اختلافهایی هست بین ایران و اروپا توی مشارکت در تولید محتوا و ارزش قائل شدن و قدردانی کردن از مشارکت آدمها به تولید محتوای تاثیرگذار. چیزی که شاید جنبه قدردانی داشته باشه تا پول برای خرید یک خدمت.
در مورد سبکی که از خودت نوشته بودی هم خیلی ذهنم درگیر شد. برگشتم به مرور تمام ابن سالهایی که خودم تولید محتوا میکردم و از مرور اون روزها این چیزها رو درمورد خودم پیدا کردم؛
یکی اینکه هیچ وقت دوست نداشتم (یا شاید ترس از قضاوت شدن یا هرچیز دیگه) نذاشته محتوای غیر متنی تولید کنم. شاید یکی از اون کانفورتزونها یا چالشهایی باشه که یه بار باید ازش عبور کنم فارغ از نتیجه 😀
دوم اینکه پروموت کردن برای پول دراوردن از این راه رو از نگاه درونی خودم مثل کاسبی تو بازار میدونم. چیزی که هیچوقت نبودم و بلد هم نیستم (شاید اینم از چیزهایی باشه که باید روش کار کنم، چون حتی خیلی وقتها تو زندگی شخصیم هم به خاطر نداشتن این مهارت با چالش مواجه شدم )
اما این «حس خوب گرفتن»ی که گفتی رو کاملا تجربه کردم. تا حالا چندین بار چه تو جلسات مصاحبهای که با آدمها داشتم یا حضورم توی تیمهای مختلف یکی پیدا شده و گفته عه من فلانچیز رو از روی نوشتههای تو یاد گرفتم و این واقعا حال خوبی بهم داده.
خلاصه که همچنان معتقدم یکی از تاثیرگذارترین آدمهای زندگی من بودی و من همیشه بهت مدیونم، همیشه ازت یاد گرفتم و همیشه هم قدردان این اشتراک دانشی که میگذاری هستم 🙏
ارادت محسن جان تو همیشه محبت داری. در مورد اون تفاوت که نوشتی صد در صد موافقم. ماها که سالها نوشتیم و محتوا تولید کردیم حتما برداشتهای خوبی هم ازش داشتیم. اما طبیعتا همونطور که نوشتم تعهد یکطرفه احتمالا سخت کار کنه. در هر صورت من برنامهای برای اینکه محتوایی که اینجا میذارم مثل پادکستها رو پولی کنم ندارم. اما کنجکاو بودم بدونم که بقیه چطور فکر میکنند.
خوشحالم که این بحث ادامه پیدا کرد و قطعا دغدغه ی مشترک جمعی از فعالان تولید محتوی هست، صرفنظر از کامنت اولیه که بیش از این نیازی به توضیح قصد و منظور اولیه م از نوشتن ش نمیبینم برخی نکات بنظرم میرسن. اساساً فکر میکنم بسباری از مقایسه ها بین ایران و کشورهای دیگه (خصوصاً غربی) ما رو به جای مناسبی نمیرسونه و برخاسته از پرسیدن یک سوال نادرست هست. مثل مقایسه ی دو تا آدم با تاریخچه ی متفاوت هست. بله غربی ها همونطور که ماهی ۵ تا ۱۰ دلار بابت محتوی پرداخت میکنند اپلیکیشن ها رو هم خریداری میکنن و فیلم ها رو و .... بعد بهمون نسبت میزان درآمدشون و سرانه مطالعه شون و ...... متفاوت ه و این ها ریشه های بسیار طولانی داره در سبک رفتار مصرفی و جامعه شناسی و ...... که مقصد شما نیست.
در این زمینه ی خاص نظرم تمرکز روی نیاز، خواسته و دغدغه ی شماست که دریافت درآمد بابت تولید محتوی ست. الباقی، پارامترهای زائد معادله هستن. نظر شخصی من هم مخالف این ایده حداقل در مورد مربی نیست، قبلاً هم پیشنهاد ایجاد حساب پی پال رو کرده بودم. این امکان نظرسنجی هم تا حدودی گویاست.
کاملا موافقم که بهلحاظ بستر فرهنگی ایران و جاهای دیگه قابل مقایسه نیست و در عین حال موضوع رو من هم رویاگونه مطرح کردم. شاید بشه کارها و روشهایی رو تست کرد. ممنونم بابت اون کامنت چون برای من نکته مثبتی بود و اتفاقا چنین بازخوردهایی باعث میشه که بیشتر به عمق کار فکر کنم. سپاس