کن گرگن در کتاب ساخت اجتماعی واقعیت مینویسد:
در معنای گستردهتر، میتوان گفت که ما در حین برقراری رابطه با یکدیگر، جهانی را میسازیم که در آن زندگی میکنیم. اگر درون سنتیهای شناخته شده خودمان باقی بمانیم، زندگی همانطور که انتظار میرود پیش خواهد رفت. تا زمانی که تفاوتهای معمول میان مثلاً زن و مرد، فقیر و غنی، خوانده درس و نخوانده درس را قبول داشته باشیم، زندگی به نسبت پیشبینیپذیر میشود. اما میتوانیم تمام این باورها را زیر سؤال ببریم. مثلاً میتوانیم این باور را که مشکلات ما در جایی بیرون از ما قرار دارند، به چالش بکشیم و بگوییم که ممکن است ریشه این مشکلات در درون خود ما باشد.
مشکلات مستقل از ما در دنیای بیرون وجود ندارند، بلکه این ما هستیم که دنیاهای خوب را میسازیم و هر چه که مانعیابی دست ما به این دنیاها میشود را «مشکل» میخوانیم. اگر اینطور باشد، آیا نمیتوانیم هر آنچه را که تا این لحظه به عنوان مشکل دستهبندی کردهایم، به «فرصت» بازسازی کنیم؟ به همین ترتیب، در روند گفتگو با یکدیگر میتوانیم جهانهای تازهای به وجود آوریم. میتوانیم جهانی بسازیم که در آن سه نوع جنسیت وجود داشته باشد یا جهانی که در آن بیماران روانی قهرمان باشند. در این جهان، نهادهای قدرت در دست رهبران نباشند، بلکه در شالودهی روابط شکل بگیرند.
به این نوشته از منظر اشاره کردن و توجه دادن نگاه کنید. در جهانی که با ارتباط و گفتگو میسازیم اشاره بهتکرار به چه چیزی است؟